8 اثر از قصاید عنصری بلخی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید عنصری بلخی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عنصری بلخی / قصاید عنصری بلخی

قصاید عنصری بلخی

1 دژم شده ست مرا جان از آن دو چشم دژم بخم شده ست مرا پشت از آن دو زلف بخم

2 لبم چو خاک درو باد سرد خواسته شد دلم بر آتش وز دیده گشته وادی زم

3 مشعبد است غم عشق هر کجا باشد ز خاک آب پدید آورد ز آتش نم

4 فریش سیم و مر آن سیم را ز مشک حجاب فریش لاله و آن لاله را ز قیر رقم

1 همیشه سر زلف آن سیمتن گره بر گره یا شکن بر شکن

2 بپیچد همی چون من از عشق او گره بر بنفشه شکن بر سمن

3 بشب ماند آن زلف و هرگز که دید شب قیر گون روز را پیر من

4 چمیده یکی سرو شد در سرای مر او را دل مهربانان چمن

1 آمد ای شاه دوش ناگاهان فیلسوفی به نزد من مهمان

2 پاک چون رای تو ز دوده سخن تیز چون تیغ تو گشاده زبان

3 گفت با من زهر دری و شنید از کم و بیش آشکار و نهان

4 از علوم کلام وز تفسیر از نجوم و طبایع حیوان

1 توانگری و بزرگی و کام دل بجهان نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان

2 یمین دولت کایام ازو شود میمون امین ملت کایمان ازو شود تابان

3 همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست چه بهره باشد بیش از عنایت یزدان

4 اگر بقول فقیهان و اهل علم روی گزیدش ایزد و با او بفضل کرد احسان

1 چو تن به جان و به دانش دل و به عقل روان فروخته‌ست زمانه به دولت سلطان

2 یمین دولت و مر ملک را دلیل به یُمن امین ملت و مر خلق را ز رنج امان

3 ز جان به فکرت محکم برون کنند ثناش ز کوه، زرّ به آهن برون کند کُهکان

4 لقاش جانی کاندر خیال او خردست سخاش ابری کاندر سرشگ او طوفان

1 بخار دریا بر اورمزد و فروردین همی فرو گسلد رشته های درّ ثمین

2 ز آب پاک دهان پر ستاره دارد ابر ز باد پاک شکم پر ستاره دارد طین

3 بمشکرنگ لباس اندرون شدست هوا بلعل رنگ پرند اندرون شدست زمین

4 ........................................ که گل ستاند از گلستان مشک آگین

1 فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن

2 چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن

3 بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز شب سیاه بر آن روز دلفروز متن

4 نظارگان تو از دو لب و خط تو همی برند قند بخروار و مشک سوده بمن

1 گل نوشکفته است و سرو روان برآمیخته مهر او با روان

2 خرد چهر او برنگارد بدل که دل مهر او باز بندد بجان

3 اگر بنگری سوی رخسار او بروید بچشم اندرت ارغوان

4 بمن گر بانگشت اشارت کنی ز ناخنت بیرون دمد زعفران

1 همیروم بمراد و همی زیم به امان بجاه و دولت و نام خدایگان جهان

2 سر ملوک جهان میر نصر ناصر دین سپاهدار خراسان برادر سلطان

3 کهینه عرصه ای از جاه او فزون ز فلک کمینه جزوی از قدر او مه از کیوان

4 کسی که جز بتواضع بدو نگاه کند برآید از لب چشمش بجای مژه سنان

1 گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان

2 گفتم که ساعتی ببر من فرونشین گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان

3 گفتم که باد سرد زیان داردت همی گفتا ز باد سرد رسد لاله را زیان

4 گفتم که گلستانت همه ساله پرگلست گفتا که گل غریب نباشد بگلستان

آثار عنصری بلخی

8 اثر از قصاید عنصری بلخی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید عنصری بلخی شعر مورد نظر پیدا کنید.