29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی

1 مهی امشب مگر در خانهٔ ماست که عالم روشن از کاشانهٔ ماست

2 به آبادی مبر ای خواجه رنجی ببین گنجی که در ویرانهٔ ماست

3 ملامت‌ها که بر من کردی امروز روا بر ناصِح فرزانهٔ ماست

4 بگو با عاقلان زنجیر زلفش نصیب این دل دیوانهٔ ماست

1 به یاد آرید یاران مردن حسرت‌نصیبی را اگر بینید بر بالین بیماری طبیبی را

2 شوید آسوده تا از غم دهمتان جان به آسانی بیارید ای پرستاران به بالینم طبیبی را

3 ز قتلم بر سر کویت چو اندیشی چه خواهد شد به شهر خویش اگر سلطان کند پنهان غریبی را

4 ندیدم گل که تا دانم تو زان نیکوتری یا نه همی‌بینم چو خرد نالان به کویت عندلیبی را

1 جز بر این در سری بسامان نیست دوری از خاک این در آسان نیست

2 وقت آن شد که سینه چاک زنم کاین دل تنگ جای جانان نیست

3 سخره ی دشمنانش باید بود هر که در روی دوست حیران نیست

4 گفته بودم که دل بکس ندهم ای دریغا که دل بفرمان نیست

1 عشق آفت و حسن دلفریب است نه طاقت آن نه زین شکیب است

2 بر درد دلم دوا روا نیست این درد که دارم از طبیب است

3 گیرم که لب از سؤال بستم با دل چه کنم که ناشکیب است

4 یا رب ز کدام دام باشد کاین ناله ببوستان غریب است

1 دوست می‌گفتم ترا زاول نه آن می‌بینمت دشمن دل بودی اینک خصم جان می‌بینمت

2 نه همین در کاخ دل با چشم جان می‌بینمت در جهان با چشم صورت بین عیان می‌بینمت

3 تو کجا و مهر و کین من، من از سودای عشق گه به خود نامهربان گه مهربان می‌بینمت

4 تا به پیری ای جوان باری ببینی آفتی کآفت دین و دل پیر و جوان می‌بینمت

1 هر بلایی کزو رسید مرا به عطایی دهد نوید مرا

2 دوش از زلف و ابروان می‌داد گاه بیم و گهی امید مرا

3 گه به شمشیر می‌برید از من گه به زنجیر می‌کشید مرا

4 من همان بنده‌ام که نادیده به بهایی گران خرید مرا

1 سرتاسر عالم به تن امروز سری نیست کز خاک در شاه جهانش اثری نیست

2 در کار دل غم‌زدگانت نظری نیست یا از من دل‌خسته هنوزت خبری نیست

3 حیرت‌زده می‌دید به حال من و می‌گفت پنداشتم از زلف من آشفته‌تری نیست

4 هر سو که نهی روی سر از خویش بر آری تا نگذری از خویش به سویش گذری نیست

1 اگرت دیده و دل شیفته و گریان نیست برو ای خواجه که در عشق ترا فرمان نیست

2 منظر دوست چرا از نظری اشک فشان نوبهاریست که دروی اثر از باران نیست

3 روی بیگانه چو روز است ولی روز فراق طره ی یار چو شب لیک شب هجران نیست

4 یار باز آمد و آشفتگی از دل نه برفت این چه دردیست که دروی اثر از درمان نیست

1 عالمی در شادی و ما را غم است این غم ما از برای عالم است

2 چشم غیرت بین ما را نور نیست هر کجا سوریست آنجا ماتم است

3 روزگارم زخمها بسیار زد زخم تو آن زخمها را مرهم است

4 جان سلیمان است و دل خاتم در آن نقش روی دوست اسم اعظم است

1 از عاشقان چه خوشتر رسوایی و ملامت وز ناصح خردمند ز آزار ما ندامت

2 یا رب تو پرده بردار از کار تا بدانند کامروز در جهان کیست شایسته ی ملامت

3 گیرم که ما نرنجیم تا کی رواست آخر با دوستان تغافل با دشمنان کرامت

4 بیهوده وقت ما را ضایع همی گذارند ترسم که برنیایند از عهده ی غرامت

آثار نشاط اصفهانی

29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی