29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی

1 خاک بادا بسری کش اثر از سنگی نیست چاک آن سینه که کارش بدل تنگی نیست

2 ادب بندگی از خیل خردمندان جوی عاشقان را بجز از عشق تو فرهنگی نیست

3 راه عشاق زند مطرب از این پرده تو نیز پرده بردار کزین خوبتر آهنگی نیست

4 من که بد نام جهانم بخرابات شوم که در آنجا خبر از نامی و از ننگی نیست

1 بستم ز دعا لب که دعا بی هوسی نیست ما را زخدا غیر خدا ملتمسی نیست

2 هر جا نگرم کورم و در روی تو بینا در مردمک دیده بغیر از تو کسی نیست

3 خاری طلبد عشق که در آتش سوزان سد برگ گل تازه چو خشکیده خسی نیست

4 دیوانه در این شهر که بی سلسله دیدست جز من که بگیسوی توام دسترسی نیست

1 زاهد ار ره ندهد خانه ی خماری هست وجه می گر نرسد خرقه و دستاری هست

2 رفتنش بی سببی نیست ازین ره که طبیب گذرد بر سر آن کوچه که بیماری هست

3 میرسد یار و بیاران نگران است ولی همه دانند که پنهان بمنش کاری هست

4 ای رفیقان بسلامت ره منزل گیرید که مرا تا بدر دیر مغان کاری هست

1 جان و جانان، دل و دلبر بهم است تن اگر دور بماند چه غم است

2 چشم و زلف تو ببایست که نیست ورنه از سنبل و نرگس چه کم است

3 سینه با مهر تو آتشکده است دیده با چهر تو بحرالارم است

4 بی تو من، من نیم و با تو توام بی تو یا با تو وجودم عدم است

1 آگاه کسی ز کار ما نیست کاو را نظری به یار ما نیست

2 ماییم و دلی خراب و آن نیز یک روز باختیار ما نیست

3 صیدی که سر از کمند پیچد در جرگه ی شهسوار ما نیست

4 آن بنده که رای خویش جوید در درگه شهریار ما نیست

1 شاهد ما چه غم ار پرده دروقلاش است آفتاب است و نهان از نظر خفاش است

2 مردمان بیشتر آنست که غافل گذرند زحدیثی که بهر کوچه و برزن فاش است

3 دل بی عشق بهر لحظه اسیر هوسی ست خانه بی خانه خدا لعبگه او باش است

4 همه دانند که من بنده ی عشقم، چه عجب عاقلان را بمن ای خواجه اگر پرخاش است

1 فرخنده طایری که گرفتار دام تست فرخنده تر از آن که گذارش ببام تست

2 آسوده بیدلی کخ بکویت کند مقام آسوده تر دلی که در آنجا مقام تست

3 از پای تا بفرق بکام منی ولی شادی نصیب کام کسی کو بکام تست

4 تشریف نیستی ز تو خاصان گرفته اند هستی کاینات ز انعام عام تست

1 گر بسوزیم بآتش همه گویند سزاست در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست

2 گر بخوانی زعطا سر زخطا در پیش است ور برانی بجفا روی امیدم بقفاست

3 من بخود هر چه کنم گر کرم است آن ستم است تو جفا می نکنی ور بکنی عین وفاست

4 ای بسا لطف که در چشم بصیرت قهر است باز قهریست که در پیش نظر لطف نماست

1 وقت آن شد که ز میخانه در آیم سر مست لب ساغر بلب و طره ی ساقی در دست

2 کف زنان، دست فشان، از دو جهان بر دو جهان پرده بردارم و بیرون فکنم هرچه که هست

3 تا که آید بمیان تیغ برآرم ز نیام تا که افتد بنشان تیر گشایم از شست

4 جام کز دست نگار است چه شیرین و چه تلخ جا که در مجلس بار است چه بالا و چه پست

1 گر شهر حرام است و گرماه صیام است بودن نفسی بی می و معشوق حرام است

2 آورده برفتار صنوبر که خرام است کردست بپا شور قیامت که قیام است

3 دل برده بیک عشوه که این رسم نگاه است جان داده بیک گفته که این طرز کلام است

4 زاهد مگر از وعده ی جنت برد از راه آنرا که نه در کوی خرابات مقام است

آثار نشاط اصفهانی

29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی