29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی

1 نوبت خرمی بستان است عهد سرو و سمن و ریحان است

2 نرگس از خواب مگر دیده گشود که بر آن ژاله گلاب افشان است

3 با صبا نفخه ای از زلف نگار یا شمیمی ز نگارستان است

4 شاد زی شاد کز ابر کرمت دهر گلزار و جهان بستان است

1 روز طرب و خرمی دولت و دین است دوران زمان شاد به دارای زمین است

2 میگفت و همی دید در آیینه بمژگانش آن تیر که از جوشن جان بگذرد این است

3 میگفت و همی خست بدندان لب خندانش لعلی که به عقد گهر آمیخت چنین است

4 نبود عجب ار بخت سیاهم طلبد کام زان روی که بازلف و خط و خال قرین است

1 گر بسوزیم بآتش همه گویند سزاست در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست

2 گر بخوانی زعطا سر زخطا در پیش است ور برانی بجفا روی امیدم بقفاست

3 من بخود هر چه کنم گر کرم است آن ستم است تو جفا می نکنی ور بکنی عین وفاست

4 ای بسا لطف که در چشم بصیرت قهر است باز قهریست که در پیش نظر لطف نماست

1 شاهد ما چه غم ار پرده دروقلاش است آفتاب است و نهان از نظر خفاش است

2 مردمان بیشتر آنست که غافل گذرند زحدیثی که بهر کوچه و برزن فاش است

3 دل بی عشق بهر لحظه اسیر هوسی ست خانه بی خانه خدا لعبگه او باش است

4 همه دانند که من بنده ی عشقم، چه عجب عاقلان را بمن ای خواجه اگر پرخاش است

1 راه بیرون شدن از هر دو جهانم هوس است خیمه بیرون زدن از کون و مکانم هوس است

2 تن ناپاکم و این جان هوسناکم کشت زندگانی نفسی بی تن و جانم هوس است

3 خلوتی کو که بر آرم نفسی دور از خویش نه همین دوری از ابنای زمانم هوس است

4 خرقه در خانه نهم موزه و دستار براه گذری تا بدر دیر مغانم هوس است

1 من نه آن غرقه که از بحر برندش بکنار من نه آن تشنه که سیراب کنندش ز فرات

2 تشنه ی تشنگیم عشق چه هجران چه وصال دلخوش از بندگیم لابعطاء وصلات

3 منظری وجهک فی کل صباح و مسا منطقی ذکرک فی کل عشاء غدات

4 جور کن جور که بر مهر تو کردست یقین حاش لله که نشاط از تو برنجد زجفات

1 حاجتی دارم و حاشا که بگفتار آید حجت است آن که بگفتار پدیدار آید

2 سخن از پایه ی من خواست نه زانجا که تویی من بوصف تو چه گویم که سزاوار آید

3 پاس دل باید نه پاس زبان در بردوست هر چه دردل گذرد به که بگفتار آید

4 خیل شه خانه ی درویش بهم در شکند چه عجب سینه گر از مهر تو افکار آید

1 اگر اینست غم عشق فزون خواهد شد اگر اینست دل غمزده خون خواهد شد

2 میکند زلف تو گر سلسله داری زینسان عقلها بر سر سودای جنون خواهد شد

3 جلوه ی سرو قبا پوش من ار خواهد دید زاهد از خرقه ی سالوس برون خواهد شد

4 موکب عشق جهان تا بجهان خواهد تاخت رایت عقل بیک گام نگون خواهد شد

1 من و از خون دل پیمانه‌ای چند تو و پیمانه با بیگانه‌ای چند

2 به پیشت درد دل می‌گویم افسوس که در گوشت بود افسانه‌ای چند

3 همان به کآشنا محروم ماند که محرم شد به او بیگانه‌ای چند

4 جمال شمع ناپیدا و هرسو از او آتش به جان پروانه‌ای چند

1 این چه دشت است که سرتاسر آن گردی نیست که بر او دیده ی خونین و رخ زردی نیست

2 خرم آن کس که برویش ز رهت گردی هست وانکه بر دل، دگر از هیچ رهش گردی نیست

3 عقل در کشمکش نفس درنگی نکند این دغل را بجز از عشق هماوردی نیست

4 پا بدامن کش و از جان و جهان دست بدار دوست جویان را حاجت بجهانگردی نیست

آثار نشاط اصفهانی

29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی