بر آستان بنشین گر بخانه از نشاط اصفهانی غزل 25
1. بر آستان بنشین گر بخانه راهی نیست
کجا روی که جز این آستان پناهی نیست
1. بر آستان بنشین گر بخانه راهی نیست
کجا روی که جز این آستان پناهی نیست
1. در دلم جلوه نما یا شمری فرسنگ است
پیش یک جلوه ی تو عرصه ی عالم تنگ است
1. فرخنده پیکریست که سر در هوای تست
فرخنده تر سریست که بر خاکپای تست
1. تنها نه من که چشم جهانی بروی تست
روی نیاز خلق زهر سو بسوی تست
1. صبح است و بهار است و گل و نقل و نبید است
ساقی قد و شاهد می و نی ناله کشیدست
1. دلگشا بی یار زندان بلاست
هر کجا یار است آنجا دلگشاست
1. کشور دل از جهانی دیگر است
این زمین را آسمانی دیگر است
1. بیا که نوبت مستی عشق و شرب مدام است
از آتشی نه زآبی که در صراحی و جام است
1. سرتاسر عالم به تن امروز سری نیست
کز خاک در شاه جهانش اثری نیست
1. هر کرا دل، دلبری را منزل است
آنکه بی دلبر بماند بی دل است
1. در عشق هیچ مرحله جای درنگ نیست
بشتاب زانکه عرصه ی امید تنگ نیست
1. قرارگاه جهان بر مدار تقدیر است
عجب زخواجه که درگیر و دار تدبیر است