بهر جا بنگرم بالا و گرپست از نشاط اصفهانی غزل 37
1. بهر جا بنگرم بالا و گرپست
نبینم در دو عالم جز یکی هست
1. بهر جا بنگرم بالا و گرپست
نبینم در دو عالم جز یکی هست
1. زنده بی عشق کسی در همه ی عالم نیست
وانکه بی عشق بماند نفسی آدم نیست
1. گر چه ما را پای تا سرجرم و سر تا پا خطاست
خواجه دید آنگه خرید، ار عیب ها پوشد رواست
1. حاصل هر دو جهان خوشه ای از خرمن ماست
ساحت کون و مکان گوشه ای از مسکن ماست
1. روز طرب و خرمی دولت و دین است
دوران زمان شاد به دارای زمین است
1. این سرما و آن خم زنجیر اوست
میبرد تا هر کجا تقدیر اوست
1. غم بجایی فکند رخت که غمخواری هست
ای خوش آنجا که نه یاری نه پرستاری هست
1. شمشیر بدست آمد سر مست زجام است
بادا بحلش خون من ار باده حرام است
1. از خواجگان کرامت و از بندگان خطاست
آنجا که فضل تست چه باک از گناه ماست
1. فصل گل است و موسم دیوان و گاه نیست
جز صحن باغ در خور اورنگ شاه نیست
1. مهی امشب مگر در خانهٔ ماست
که عالم روشن از کاشانهٔ ماست
1. راه بیرون شدن از هر دو جهانم هوس است
خیمه بیرون زدن از کون و مکانم هوس است