در عشق روانیست نه دعوی از نشاط اصفهانی غزل 275
1. در عشق روانیست نه دعوی نه گواهی
فرسوده دلی باید و آسوده نگاهی
1. در عشق روانیست نه دعوی نه گواهی
فرسوده دلی باید و آسوده نگاهی
1. ما را که جام نبود رنجیم کی ز سنگی
آن کس که نام دارد گو رنجه شو ز ننگی
1. نه دل بدست یاری نه سر بزیر باری
آسوده بایدم زیست یکچند بر کناری
1. نبود عجب ار برقی در خرمن ما بینی
باشد عجب ار برگی در گلشن ما بینی
1. با ما سخن ز نیک و بد کار میکنی
ما را گمان مردم هشیار میکنی
1. با بنده ی صادق چه عتابی چه عطایی
با خواجه ی مشفق چه ثوابی چه گناهی
1. پیوند عهدهاست که از هم گسستهای
یا حلقههای زلف به هم برشکستهای
1. یک شب نهان ز غیر بر ما نیامدی
دادی نوید آمدن اما نیامدی
1. سقی من وابل لامن طلالی
بوادی الطف ار باع المعالی