29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی

1 آخر این روز بشب میرسد این صبح بشام عاقل آنست که خاطر ننهد بر ایام

2 سخت شد کار و دریغا که هوسها همه سست سوخت جان از غم و آوخ که طعمها همه خام

3 ره بپایان شد و دردا که ندانیم هنوز بکجا میرود این اشتر بگسسته زمام

4 توسن عمر ازین دشت سراسر بگذشت تا زنی چشم بهم بگذرد این یک دو سه گام

1 شب عید است بیا تا لب ساغر گیریم غم سی روزه بیک جرعه ز دل بر گیریم

2 دور ماه فلک امروز بپایان آمد وقت آنست که دور قدح از سر گیریم

3 سبحه و خرقه ی سالوس به یک سو فکنیم راه رندان قدح نوش قلندر گیریم

4 شستشویی برخ از چشمه ی حیوان جوییم بکف آیینه بر آیین سکندر گیریم

1 من بدین ساعد سیمین که تو داری دانم که اگر تیغ زنی از تو حذر نتوانم

2 اگرم تلخ فرستی بحلاوت نوشم اگرم غیب نویسی بارادت خواهم

3 اگرم تاج دهی چاکر این درگاهم اگرم سر طلبی شاکر این فرمانم

4 دگر از غم نگریزم که تویی غمخوارم دگر از درد ننالم که تویی درمانم

1 بیاد نیست جز انیم که من بیاد تو باشم جز این مراد ندارم که بر مراد تو باشم

2 چو یاد غمزده غم آورد از آن نپسندم بخود غمی که مبادا غمین بیاد تو باشم

3 غمت مباد اسیری اگر بدام تو میرد فدای خاطر آزاد و جان شاد تو باشم

4 مرا چه باک که سد کوه آتش است در این ره اگر چه کاه ضعیفم اسیر باد تو باشم

1 روزی که نبینند نشانی بجهانم از خاک در میکده جویند نشانم

2 جانم بلب و جام لبالب ز شراب است شاهد ببرم به که شهادت بزبانم

3 تا خاک وجودم بکجا باد کشاند امروز که خاک قدم باده کشانم

4 از کنج خرابات بجایی نبرم رخت گر خلد برین است که من باز برآنم

1 تا چه گفتند که خاموش شدیم پای تا سر همه تن گوش شدیم

2 تاب دیدار تو در ما نبود پرده بردار که از هوش شدیم

3 دوش در میکده بودیم امروز سر خوش از منزلت دوش شدیم

4 کلفت عقل گران بود بدوش مست و دیوانه و مدهوش شدیم

1 از جان گذشته ایم و بجانان رسیده ایم از درد رسته ایم و بدرمان رسیده ایم

2 ما را بسر توقع سامان خویش نیست کز سر گذشته ایم و بسامان رسیده ایم

3 رین ره ببوی طره ی مشکین دلفریب مسکین و دلفکار و پریشان رسیده ایم

4 ناصح مگو ملامت شوریدگان عشق نا خوانده ما نه بر سر این خوان رسیده ایم

1 منم کاکنون به عالم غم ندارم و گر دارم غم عالم ندارم

2 ز قلاشی و رسوایی و مسنی اساس شادمانی کم ندارم

3 گریبان من و دست رضایت چرا دل شاد و جان خرم ندارم

4 اگر رحمی کنی زخمی دگر زن که دیگر طاقت مرهم ندارم

1 طلعت دوست عیان میخواهم هرچه جز اوست نهان میخواهم

2 سری از همت خاک در دوست فارغ از کون و مکان میخواهم

3 دلی آنسان که مراد دل اوست خالی از هر دو جهان میخواهم

4 ساغر از دست جوانان زده ام جامی از پیر مغان میخواهم

1 بر چشمه ی نوش لبش افتاد چو راهم زلف و زنخش بست و در افکند بچاهم

2 شمشیر کشیدست بقتل من از ابرو تا خلق بدانند که عشق است گناهم

3 عشق آمد و زدار دل و چشم آتش و آبی بر دامن ناپاکم و بر روی سیاهم

4 دوست فراقی که تغیر نپذیرد خوشتر زوصالی که بود گاه بگاهم

آثار نشاط اصفهانی

29 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نشاط اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی