من بدین ساعد سیمین که از نشاط اصفهانی غزل 192
1. من بدین ساعد سیمین که تو داری دانم
که اگر تیغ زنی از تو حذر نتوانم
1. من بدین ساعد سیمین که تو داری دانم
که اگر تیغ زنی از تو حذر نتوانم
1. بیاد نیست جز انیم که من بیاد تو باشم
جز این مراد ندارم که بر مراد تو باشم
1. روزی که نبینند نشانی بجهانم
از خاک در میکده جویند نشانم
1. تا چه گفتند که خاموش شدیم
پای تا سر همه تن گوش شدیم
1. از جان گذشته ایم و بجانان رسیده ایم
از درد رسته ایم و بدرمان رسیده ایم
1. منم کاکنون به عالم غم ندارم
و گر دارم غم عالم ندارم
1. طلعت دوست عیان میخواهم
هرچه جز اوست نهان میخواهم
1. بر چشمه ی نوش لبش افتاد چو راهم
زلف و زنخش بست و در افکند بچاهم
1. ز آتش عشق نخستین قسم
اولین نفخه و آخر نفسم
1. غم عالم نبرد ره به دلم
که سرشتند به میخانه گلم
1. زبان بر بند ای ناصح زپندم
اگر دستت رسد بگشای بندم
1. اگر ره است و اگر بیره از قفای تو باشم
اگر بدم من اگر نیک از برای تو باشم