ناله ها بر لب و از ناله از نشاط اصفهانی غزل 180
1. ناله ها بر لب و از ناله اثرها داریم
با خیال تو چه شبها چه سحرها داریم
1. ناله ها بر لب و از ناله اثرها داریم
با خیال تو چه شبها چه سحرها داریم
1. از بس گداختم ز غمت ناتوان شدم
تا آنچنان که کام تو بود آنچنان شدم
1. نه هشیارم توان گفتن نه مستم
که هم پیمانه هم پیمان شکستم
1. ما بندگان نه در خور این پایه بوده ایم
گوی سعادت از کرم شه ربوده ایم
1. نه در دل فکر درمانم نه در سر قصد سامانم
ز بیدردی بود دردم ز جمعیت پریشانم
1. چند دارد دل از اندوه جهان نا شادم
عشق کو عشق که از دل بستاند دادم
1. دوشینه بر مراد دل آمد بسر شبم
ذکر خدا و شکر خداوند بر لبم
1. ای از صباح رویت روشن شب امیدم
زلف تو شام قدرم روی تو صبح عیدم
1. من نه آنم که دل آزرده ز بیداد شوم
هر ستم را کرمی بینم و دلشاد شوم
1. بندگان را بکف از جود تو حکمیست قدیم
که حرام است طمع جز ز خداوند کریم
1. آخر این روز بشب میرسد این صبح بشام
عاقل آنست که خاطر ننهد بر ایام
1. شب عید است بیا تا لب ساغر گیریم
غم سی روزه بیک جرعه ز دل بر گیریم