چون به عکس آری نظر خورشید از نشاط اصفهانی غزل 144
1. چون به عکس آری نظر خورشید تابان است و بس
باز چون بر اصل بینی ظل یزدان است و بس
1. چون به عکس آری نظر خورشید تابان است و بس
باز چون بر اصل بینی ظل یزدان است و بس
1. نگه مست و چشم هشیارش
لب شیرین و تلخ گفتارش
1. زین گرفتاری چه میجویی دلا آزاد باش
زیستی با غم بسی آخر زمانی شاد باش
1. در کف عشق نهادیم عنان دل خویش
تا کجا افکندش باز و چه آید در پیش
1. دیده ام و شنیده ام عاشقی و ملامتش
آفت عشق خوشتر از زاهدی و سلامتش
1. نتوان داشت نگه باز زچشم سیهش
دار از چشم بد خلق خدایا نگهش
1. مردود خلق گشتم و گشتم پسند خویش
رستم ز بند غیر و فتادم به بند خویش
1. شکر نعمت آورم یا عذر ار تقصیر خویش
منت از تقدیر تو یا خجلت از تدبیر خویش
1. یا بیا افتادگان را دست گیر، افتاده باش
یا نداری دست دل بردن برو دلداده باش
1. جوی شهد است لعل سیرابش
تشنگی میفزاید از آبش
1. هیچ عاقل بخانه بندد نقش
تا ببندد گذار سیلابش
1. لبم از آتش دل میزند جوش
بگوشم باز میگویند خاموش