با شهپر عنقا چه نوا بال از نظیری نیشابوری غزل 24
1. با شهپر عنقا چه نوا بال مگس را
همه نغمه داوود که دیدست جرس را
1. با شهپر عنقا چه نوا بال مگس را
همه نغمه داوود که دیدست جرس را
1. کردم ز شکوه منع دل زار خویش را
انداختم به روز جزا کار خویش را
1. غبار از دل به مژگان روبم و بینم نشانش را
به آب دیده شویم خاک و جویم آستانش را
1. بانگ نی می برد ز هوش مرا
می دهد می ز راه گوش مرا
1. فراق دوستان بسیار پیش آمد دل ما را
غم بیرون گرفت از ما هوای منزل ما را
1. ای از کرم نریخته خون سبیل را
وز لطف عید کرده عزای خلیل را
1. در خور اگر نییم می لعل فام را
ای کاش تر کنند به بویی مشام را
1. مستی ربوده از کف هستی زمام ما
مطرب نمی دهد خبری از مقام ما
1. تمکین خرد برد ز سر شور و شرم را
پیری برهاند از شب غفلت سحرم را
1. ساقی بشو دورنگی امید و بیم را
بنما به ما حقیقت رنگ قدیم را
1. بر رخ شکستم از خطا رنگ امید و بیم را
بیند منجم طالعم از هم درد تقویم را
1. پروانه ایم و شعله بود آشیان ما
آب از شرار اشک خورد گلستان ما