بگذر از عشق که نه خطوه از نظیری نیشابوری غزل 12
1. بگذر از عشق که نه خطوه نه گامست اینجا
دل به حسرت نه و بس کار تمامست اینجا
1. بگذر از عشق که نه خطوه نه گامست اینجا
دل به حسرت نه و بس کار تمامست اینجا
1. به زیر هر بن مو چشم روشنیست مرا
به روشنایی هر ذره روزنیست مرا
1. صفا از عقده دلهاست آن زلف معقد را
بحمدلله که ربطی هست با مطلق مقید را
1. نه عدم بود و نی وجود اینجا
صورت وهم می نمود اینجا
1. طاعت ما نیست غیر از ورزش پندار ما
هست استغفار ما محتاج استغفار ما
1. بر فلک تابد مسیحا رشته زنار ما
بر زمین منصور افرازد ستون دار ما
1. نشسته در ظلمم با قمر چه کار مرا
چراغ تیره شبم با سحر چه کار مرا
1. نگاه گم شده در راه کوی یار مرا
گسسته عقد گهر گریه در کنار مرا
1. چه منت از مدد روزگار بر سر ما
که حسن فطرت اصلی نمود جوهر ما
1. دیدمش در دل نهفتم آه بیتأثیر را
در کمان از بس که دزدیدم شکستم تیر را
1. چند از مؤذن بشنوم توحید شرکآمیز را
کو عشق تا یک سو نهم شرع خلافانگیز را
1. ز بس بود دل خود کام ناسپاس مرا
ز روی هم رسد اندوه بی قیاس مرا