57 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری

1 آن دهد در گریه پند ما که با ما دشمن است هرکه می گیرد شناور را به دریا دشمن است

2 هر که را دل در درون شادست با بیرون چه کار شمع را خلوت نگهبان است و صحرا دشمن است

3 خود مگر از در درآیی ورنه از ما تا به تو صد بیابانست و در هر گام صد جا دشمن است

4 دل آن آزرده تر داریم کازارش کنند خصمی خود می کند هرکس که با ما دشمن است

1 هیچ راز از دیده صاحب تمیزان دور نیست تا به صدر از لب خبر دارم ولی دستور نیست

2 هرکه از معشوق غافل گشت لذت درنیافت دیده بی معرفت را در دو دنیا نور نیست

3 گل گریبان چاک و نرگس مست رفتند از چمن سرو را غیر از هوایی در سر مخمور نیست

4 بر در پیر مغان هرگز نمی میرد کسی در مقامی کاب حیوان هست غیر از سور نیست

1 خمار می به لبم قفل زد ایاغ کجاست؟ کلید میکده گم کرده ام چراغ کجاست؟

2 نه عندلیب غزل خوان نه شاخ گل خندان درین بهار کسی را دل و دماغ کجاست؟

3 شکوفه را به نم ابر جامه در گرو است برهنه را سر و سامان عیش باغ کجاست؟

4 یکی به گرد گلستان خویش سیری کن ببین که یک گل بی صد هزار داغ کجاست؟

1 از چاه غبغبش به درآورده ماه را بر ماه، عقرب سیهش بسته راه را

2 عابد که بیندش به درآید ز خانقاه سلطان که یابدش بگذارد سپاه را

3 گر روز حشر پرده ز رویش برافکنند ایزد به روی بنده نیارد گناه را

4 آن کج کله چو بر صف عشاق بگذرد شاهان ز سر نهند هوای کلاه را

1 در شهر ما به دولت عشق احتیاج نیست در هیچ گوشه نیست که صد تخت و تاج نیست

2 چشم تری به چین جبین می توان فروخت کار وفا هنوز چنان بی رواج نیست

3 خاطر به خنده گل و مل وانمی شود غیر از گریستن غم دل را علاج نیست

4 شهری به شیشه دل ما سنگ می زنند در هیچ پای نیشتری از زجاج نیست

1 فخر والانسبتان از بند اوست آنچه هرگز نگسلد پیوند اوست

2 گردن شمشاد را زلفش بخست سرو از آزادگان بند اوست

3 گرچه شکل نیستی دارد دهانش هستی جان ها ز شکرخند اوست

4 نقض زلفش دایه بر عهدش شکست گر شکستی هست در سوگند اوست

1 در خون دیده گشته تنم بسمل تو نیست زین مرحمت ملاف که کار دل تو نیست

2 از آبگینه حوصله ما تنک تر است صبر از دلی طلب که درو منزل تو نیست

3 گویا دوانده ریشه نهال محبتم می بینم از تو آن چه در آب و گل تو نیست

4 زین پیش شیشه دل ما هم ز سنگ بود بی نسبت، آشنا دل ما با دل تو نیست

1 جز نام صنم نقش مکن لوح جبین را تا چپ نکنی راست نخوانند نگین را

2 از شوق شهیدان حریم سر کویش چون دانه در آغوش نگنجند زمین را

3 پیداست رهایی من از ضعف وجودم ره زود به سر می رسد آواز حزین را

4 من دام به نخجیرگه انداخته بودم شیر آمد و بگرفت ز من دام و کمین را

1 غبار از دل به مژگان روبم و بینم نشانش را به آب دیده شویم خاک و جویم آستانش را

2 ز مستی‌های شوق آن بلبل شوریده‌احوالم که نشناسد اگر صدبار بیند آشیانش را

3 اثر می‌کرد گاهی ناله‌ام، از بس که نالیدم کنون از ناله من خواب آید پاسبانش را

4 همه در عشق او از رشک با من دشمن جانند که با من مهربان سازد دل نامهربانش را

1 آنچه رحم از دل برد تأثیر فریاد منست وانچه نسیان آورد خاصیت یاد منست

2 ساختن ممنون دیدار و به حسرت سوختن از تصرف های حرمان خداداد منست

3 حرف عاشق بی زبانی، شکوه دل عاجزیست آن چه هرگز آشنا با لب نشد داد منست

4 نیست در عالم تمنایی که از قیدم نجست هرکجا بینی هوایی صید آزاد منست

آثار نظیری نیشابوری

57 اثر از غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار نظیری نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی