نقاش ازل چو نقش بندی از عمادالدین نسیمی رباعی 49
1. نقاش ازل چو نقش بندی آغاز
در عالم جان کرد، شنید این آواز
...
1. نقاش ازل چو نقش بندی آغاز
در عالم جان کرد، شنید این آواز
...
1. ای مانده تو بر کنار جویای وسط
تا چند چو نقطه دور گردی از خط
...
1. ذاتی که عبارت است از سی و دو حرف
عین دو جهان است چه مظروف و چه ظرف
...
1. خواهی که بیابی از همه چیز وقوف
یا در دو جهان به فضل گردی معروف
...
1. ای روی تو هفت مصحف صانع پاک
زین هفت مصور شده آن هفت افلاک
...
1. از خال و خط تو، ای بت بی خط و خال
«از مویه شدم چو موی از ناله چو نال »
...
1. چون غنچه گل خنده زنانی، ای دل
تو بی خبر از باد خزانی، ای دل
...
1. کی گشت مجرد از مجرد حاصل
ور گشت به قول عام چون شد فاصل؟
...
1. چون من ز صفت به ذات وصلت کردم
ترک ره هفتاد و دو ملت کردم
...
1. من نور تو در جبه ازرق دیدم
وز نور تو چون نور تو مطلق دیدم
...
1. من مستی باده از سبو می بینم
عکس رخ ساقی اندر او می بینم
...
1. من ذکر تو از مرغ چمن می شنوم
وز لاله و سنبل و سمن می شنوم
...