آن علم که از ذات خدا از عمادالدین نسیمی رباعی 25
1. آن علم که از ذات خدا منفک نیست
در هستی او هیچ نبی را شک نیست
...
1. آن علم که از ذات خدا منفک نیست
در هستی او هیچ نبی را شک نیست
...
1. دانستن ذات واجب امکان تو نیست
چون آیت فضل و علم در شأن تو نیست
...
1. تا می نشنوی ز خویشتن واحد و فرد
تحصیل مراد خویش نتوانی کرد
...
1. چون هستی ما ز کاف و نون پیدا شد
ماهیت کاف و نون عین ما شد
...
1. حرفی ز میان کاف و نون پیدا شد
زان حرف وجود آدم و حوا شد
...
1. از عین علی عین همه پیدا شد
وز لام علی لب همه گویا شد
...
1. حرفی است حقیقتی که ذاتش خوانند
ترکیب و کلام و هم صفاتش خوانند
...
1. ای ذات تو سر دفتر اسرار وجود
نقش صفتت بر در و دیوار وجود
...
1. ای عشق تو سر دفتر اسرار وجود
منصور دل، آویخته از دار وجود
...
1. ای عشق تو کرده کشف اسرار وجود
وز نقطه خاک بسته پرگار وجود
...
1. از خاک و ز آب آدم و بود و وجود
هم آتش و آب تابع و لازم بود
...
1. آن دم که اجل برابر مرد شود
آهش چو نسیم صبحدم سرد شود
...