1 واقف به خدا ز بی وقوفی نشوی عارف به حق از طریق صوفی نشوی
2 اسرار خدا بر تو نگردد روشن تا در ره جستجو حروفی نشوی
1 من ذکر تو از مرغ چمن می شنوم وز لاله و سنبل و سمن می شنوم
2 تسبیح تو از زبان هر موجودی من می گویم مدام و من می شنوم
1 الله ز حال بندگان آگاه است پیغمبر مات رهنمای راه است
2 بیزارم از آن دین که در او منسوخ است دین دین محمد رسول الله است
1 از عین علی عین همه پیدا شد وز لام علی لب همه گویا شد
2 از یای علی یدین خلق بیضا شد آن کس که علی شناخت او دانا شد
1 چون هستی ما ز کاف و نون پیدا شد ماهیت کاف و نون عین ما شد
2 او را چو مظاهر صفات اشیا بود اشیا همه او و او همه اشیا شد
1 آنم که جهان چو حلقه در مشت من است وین قوت حق ز پشتی پشت من است
2 کونین و مکان و هر چه در عالم هست در قبضه قدرت یک انگشت من است
1 موصوف صفات قل هو الله علی است در عالم معرفت شهنشاه علی است
2 آن نقطه کل که جزو از او پیدا شد والله که آن علی است بالله علی است
1 در دایره وجود موجود علی است و اندر دو جهان مقصد و مقصود علی است
2 گر خانه اعتقاد ویران نشدی من فاش بگفتمی که معبود علی است
1 خاصیت آن که در کلام ازلی است در فاتحه دان که جمله «بسم » جلی است
2 در بسم هر آنچه هست در بی است پیدا وان ها همه در نقطه و آن نقطه علی است
1 آن سی و دو خط وجه آدم چو ندید شیطان، به خلاف حق سر از سجده کشید
2 آن کس که به حق بدید امام ملکوت از قوت حرف و صوت او گفت و شنید