ای بر گل عذارت ریحان از عمادالدین نسیمی غزل 250
1. ای بر گل عذارت ریحان تر نوشته
وز مشک سوده نسخی بر گلشکر نوشته
...
1. ای بر گل عذارت ریحان تر نوشته
وز مشک سوده نسخی بر گلشکر نوشته
...
1. ای نوبت جمال تو در ملک جان زده
حسن رخ تو گوی «لمن » در جهان زده
...
1. ای رخ ماه پیکرت شاهد بر پری زده
حسن تو در جهان جان تخت سکندری زده
...
1. ای به میان دلبران زلف تو بر سر آمده
گل ز رخ تو منفعل، لاله به هم برآمده
...
1. ای جمالت نسخه اسماء حسنی آمده
وی خم ابروت ما اوحی و اوحی آمده
...
1. دلیل ما شد آن ساقی به دارالعیش میخانه
بیا گر آرزومندی به جام لعل جانانه
...
1. منم آن رند فرزانه که دادم جان به جانانه
چو از اغیار ببریدم شدم با یار همخانه
...
1. تا بر اطراف سمن مشک ختن ریخته ای
در گل آتش زده ای، آب سمن ریخته ای
...
1. ای ماه من چرا ستم از سر گرفته ای
وز من چه دیده ای که نظر برگرفته ای
...
1. بر گل از عنبر تر نقطه سودا زده ای
آتشی در جگر لاله حمرا زده ای
...
1. بر گرد مه ز مشک خطی برکشیده ای
خورشید را به حلقه چنبر کشیده ای
...
1. دلیل صبح سعادت، محمد عربی
چراغ شام قیامت، محمد عربی
...