صراحی میزند هردم از عمادالدین نسیمی غزل 167
1. صراحی میزند هردم انالحق
بده ساقی می جام مروق
...
1. صراحی میزند هردم انالحق
بده ساقی می جام مروق
...
1. ای صبا هست رخ یار بغایت نازک
لب فرو بند و نگهدار بغایت نازک
...
1. تا شنیدم سخن فضل خدا در کپنک
مست و مجنون شدهام بی سر و پا در کپنک
...
1. دولت وصل تو را یافتهام در کپنک
نظر لطف خدا یافتهام در کپنک
...
1. ای از لب تو تنگ شکر آمده به تنگ
روی تو کرده لاله و گل را خجل به رنگ
...
1. این چه چشم است این چه ابرو این چه زلف است این چه خال؟
در مقام خویش هر یک دلبری صاحب کمال
...
1. در ضمیرم روز و شب نقش تو میبندد خیال
جز تو نقشی در خیالم صورتی باشد محال
...
1. خرامان میرود دلبر به بستان وقت گل گل گل
به رخ گل گل به لب مل مل به قد چون سرو سنبل بل
...
1. ای ز رخسارت الی الرحمن ذوالعرش السبیل
ان حیا فی هواها کل من کان القتیل
...
1. بر من جفا ز غمزه یار است والسلام
خون در دلم ز جور نگار است والسلام
...
1. لوح محفوظ است رویش زلف و خال و خط کلام
با تو گفتم معنی علم لدنی والسلام
...
1. صورت رحمان من آن روی نکو دانسته ام
چشمه حیوان ز آب روی او دانسته ام
...