30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی

1 خوب یکی نکته یادم است زاستاد گفت «نگشت آفریده چیز به از داد»

2 جان تو با این چهار دشمن بدخو نگرفت آرام جز به داد و به استاد

3 جانت نمانده‌است جز به داد در این بند داد خداوند را مدار به بیداد

4 بند نهادند بر تو تا بکشی رنج تا نکشد رنج بنده کی شود آزاد؟

1 بر ره مکر و حسد مپوی ازیراک هر که به راه حسد رود بتر آید

2 چون به حسد، بنگری به خوان کسان بر لقمهٔ یارت به چشم خوبتر آید

1 هوشیاران ز خواب بیدارند گر چه مستان خفته بسیارند

2 با خران گر به آب‌خور نشوند با دل پر خرد سزاوارند

3 هستشان آگهی که نه ز گزاف زیر این خیمه در گرفتارند

4 یار مستان بی‌هش‌اند از بیم گرچه باعقل و فضل وهش یارند

1 وعدهٔ این چرخ همه باد بود وعده رطب کرد و فرستاد تود

2 باد شمر کار جهان را که نیست تار جهان را به جز از باد پود

3 دانا داند که ندارد به طبع آتش او جز که ز بیداد دود

4 زود بیفگن ز دلت بند آز تا شوی از بندگی آزاد زود

1 تا مرد خر و کور کر نباشد از کار فلک بی‌خبر نباشد

2 داند که هر آن چیز کو بجنبد نابوده و بی‌حد و مر نباشد

3 وان چیز که با حد و مر باشد گه باشد و گاهی دگر نباشد

4 من راز فلک را به دل شنودم هشیار به دل کور و کر نباشد

1 بر دشمنی دشمنت چو دیدی فعلش، نه نشان و نه داغ باید

2 اقرار بسی برتر از گواهان با روز همی چه چراغ باید؟

1 بالای هفت چرخ مدور دو گوهرند کز نور هر دو عالم و آدم منورند

2 اندر مشیمهٔ عدم از نطفهٔ وجود هر دو مصورند ولی نامصورند

3 محسوس نیستند و نگنجند در حواس نایند در نظر که نه مظلم نه انورند

4 پروردگان دایهٔ قدسند در قدم گوهرنیند اگرچه به اوصاف گوهرند

1 از بهر چه این خر رمه بی‌بند و فسارند؟ یک ذره نسنجند اگر بیست هزارند

2 گفتن نتوانند، چو گوئی ننیوشند کز خمر جهالت همه سر پر ز خمارند

3 ارز سخن خوب خردمندان دانند کز خاطر خود ریگ بیابان بشمارند

4 مشک است سخن نافهٔ او خاطر دانا معنی بود آن مشک که از نافه برآرند

1 صبا باز با گل چه بازار دارد؟ که هموارش از خواب بیدار دارد

2 به رویش همی بر دمد مشک سارا مگر راه بر طبل عطار دارد

3 همی راز گویند تا روز هر شب ازیرا به بهمن گل آزار دارد

4 چو بیمارگون شد ز نم چشم نرگس مر او را همی لاله تیمار دارد

1 هر که جان خفته را از خواب جهل آوا کند خویشتن را گرچه دون است، ای پسر، والا کند

2 هر کسی که‌ش خار نادانی به دل در خست نیش گر بکوشد زود خار خویش را خرما کند

3 علم چون گرماست نادانی چو سرما از قیاس هر که از سرما گریزد قصد زی گرما کند

4 مرد را سودای دانش در دل و در سر شود چونش ننگ و عار نادانی به دل صفرا کند

آثار ناصرخسرو قبادیانی

30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی