برکن زخواب غفلت از ناصرخسرو قبادیانی قصیده 94
1. برکن زخواب غفلت پورا سر
واندر جهان به چشم خرد بنگر
...
1. برکن زخواب غفلت پورا سر
واندر جهان به چشم خرد بنگر
...
1. ای کهن گشته در سرای غرور
خورده بسیار سالیان و شهور
...
1. ای گشته جهان و خوانده دفتر
بندیش ز کار خویش بهتر
...
1. با خویشتن شمار کن ای هوشیار پیر
تا بر تو نوبهار چه مایه گذشت و تیر
...
1. ای چنبر گردنده بدین گوی مدور
چون سرو سهی قد مرا کرد چو چنبر
...
1. این زرد تن لاغر گل خوار سیه سار
زرد است و نزار است و چنین باشد گل خوار
...
1. اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
...
1. ای به هوا و مراد این تن غدار
مانده به چنگال باز آز گرفتار
...
1. یکی خانه کردند بس خوب و دلبر
درو همچنو خانه بیحد و بیمر
...
1. ای زده تکیه بر بلند سریر
بر سرت خز و زیر پای حریر
...
1. ای خوانده بسی علم و جهان گشته سراسر،
تو بر زمی و از برت این چرخ مدور
...