نندیشم از کسی از ناصرخسرو قبادیانی قصیده 82
1. نندیشم از کسی که به نادانی
با من رسن ز کینه کشان دارد
...
1. نندیشم از کسی که به نادانی
با من رسن ز کینه کشان دارد
...
1. مردم سفله به سان گرسنه گربه
گاه بنالد به زار و گاه بخرد
...
1. این دهر باشگونه چو بستیزد
شیر ژیان بهدام درآویزد
...
1. چو تنها بوی گربهات مونس آید
به ویران درون جغد مسعود باشد
...
1. ز بند آز به جز عاقلان نرستهستند
دگر به تیغ طمع حلق خویش خستهستند
...
1. از بهر چه این خر رمه بیبند و فسارند؟
یک ذره نسنجند اگر بیست هزارند
...
1. وعدهٔ این چرخ همه باد بود
وعده رطب کرد و فرستاد تود
...
1. فرو مایه چون سیر خورده بباشد
همه عیب جوید همه شر کاود
...
1. گویمت چگونه شود زنده کو هلاک شود:
آب باز آب شود خاک باز خاک شود
...
1. بر دشمنی دشمنت چو دیدی
فعلش، نه نشان و نه داغ باید
...
1. بر ره مکر و حسد مپوی ازیراک
هر که به راه حسد رود بتر آید
...
1. نبینی بر درخت این جهان بار
مگر هشیار مرد، ای مرد هشیار
...