30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی

1 آن کن ای جویای حکمت کاهل حکمت آن کنند تا بدان دشوارها بر خویشتن آسان کنند

2 جز که در خورد خرد صحبت ندارند از بنه بر همین قانون که در عالم همی ارکان کنند

3 طاعت ارکان ببین مر چرخ و انجم را به طبع تا به طاعت چرخ وانجم‌شان همی حیوان کنند

4 چرخ را انجم به سان دست‌های چابک‌اند کز لطافت خاک بی‌جان را همی با جان کنند

1 در این مقام اگر می مقام باید کرد بکار خویش نکوتر قیام باید کرد

2 به هرچه خوشترت آید زنامها، تن را به فعل خویش بدان نام نام باید کرد

3 که نام نیکو مرغ است و فعل نیکش دام زفعل خویش بر این مرغ دام باید کرد

4 زخوی نیک و خرد در ره مروت و فضل مر اسپ تن را زین و لگام باید کرد

1 چند گوئی که؟ چو ایام بهار آید گل بیاراید و بادام به بار آید

2 روی بستان را چون چهرهٔ دلبندان از شکوفه رخ و از سبزه عذار آید

3 روی گلنار چو بزداید قطر شب بلبل از گل به سلام گلنار آید

4 زاروار است کنون بلبل و تا یک چند زاغ زار آید، او زی گلزار آید

1 در درج سخن بگشای بر پند غزل را در به دست زهد در بند

2 به آب پند باید شست دل را چو سالت بر گذشت از شست و ز اند

3 چو بردل مرد را از دیو گمره همی بینی فگنده بند بر بند

4 بده پندش که بگشاید سرانجام زبنده بند ملعون دیو را پند

1 آزردن ما زمانه خو دارد مازار ازو گرت بیازارد

2 وز عقل یکی سپر کن ارخواهی که‌ت دهر به تیغ خویش نگذارد

3 تعویذ وفا برون کن از گردن ور نی به جفا گلوت بفشارد

4 آن است کریم طبع کو احسان با اهل وفا و فضل خو دارد

1 خردمند را می چه گوید خرد؟ چه گویدش؟ گوید «حذر کن ز بد»

2 بدان وقت گوید همیش این سخن که‌ش از بد کنش جان و دل می‌رمد

3 خرد بد نفرمایدت کرد ازانک سرانجام بر بد کنش بد رسد

4 بر این قولت ای خواجه این بس گوا که جو کار جز جو همی ندرود

1 کسی که قصد ز عالم به خواب و خور دارد اگر چه چهره‌ش خوب است طبع خر دارد

2 بخر شمارش مشمارش، ای بصیر، بصیر اگرچه او به‌سر اندر چو تو بصر دارد

3 نه هرچه با پر باشد ز مرغ باز بود که موش خوار و غلیواژ نیز پر دارد

4 ز مردم آن بود، ای پور، از این دو پای روان که فعل دهر فریبنده را ز بر دارد

1 خوب یکی نکته یادم است زاستاد گفت «نگشت آفریده چیز به از داد»

2 جان تو با این چهار دشمن بدخو نگرفت آرام جز به داد و به استاد

3 جانت نمانده‌است جز به داد در این بند داد خداوند را مدار به بیداد

4 بند نهادند بر تو تا بکشی رنج تا نکشد رنج بنده کی شود آزاد؟

1 جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند یا هردوان نهفته در این گوی اغبرند؟

2 عالم چرا که نیست سخن گوی و جانور گرجان و عقل هر دو بر این عالم اندرند؟

3 ور در جهان نیند علی‌حال غایبند ور غایبند بر تن ما چونکه حاضرند؟

4 گرچه نه غایبند به اشخاص غایبند ورچه نه ایدرند به افعال ایدرند

آثار ناصرخسرو قبادیانی

30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی