30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی

1 این جهان بی‌وفا را بر گزیدو بد گزید لاجرم بر دست خویش ار بد گزید او خود گزید

2 هر که دنیا را به نادانی به برنائی بخورد خورد حسرت چون به رویش باد پیری بروزید

3 گشت بدبخت جهان و شد به نفرین و خزی هر که او را دیو دنیا جوی در پهلو خزید

4 دیو پیش توست پیدا، زو حذر بایدت کرد چند نالی تو چو دیوانه ز دیو ناپدید

1 آن بی تن و جان چیست کو روان است؟ که شنید روانی که بی‌روان است؟

2 آفاق و جهان زیر اوست و او خود بیرون ز جهان نی، نه در جهان است

3 خود هیچ نیاساید و نجنبد جنبده همه زیر او چران است

4 پیداست به عقل و زحس پنهان گرچه نه خداوند کامران است

1 آن کن ای جویای حکمت کاهل حکمت آن کنند تا بدان دشوارها بر خویشتن آسان کنند

2 جز که در خورد خرد صحبت ندارند از بنه بر همین قانون که در عالم همی ارکان کنند

3 طاعت ارکان ببین مر چرخ و انجم را به طبع تا به طاعت چرخ وانجم‌شان همی حیوان کنند

4 چرخ را انجم به سان دست‌های چابک‌اند کز لطافت خاک بی‌جان را همی با جان کنند

1 این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست یا خود یکی بلند و بی‌آسایش آسیاست

2 لا بل که هر کسیش به مقدار علم خویش ایدون گمان برد که «خود این ساخته مراست»

3 داناش گفت «معدن چون و چراست این» نادانش گفت «نیست، که این معدن چراست»

4 دانای فیلسوف چنین گفت ک«این جهان ما را ز کردگار همی هدیه یا عطاست»

1 اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است

2 نداد داد مرا چون نداد گربه مرا تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است

3 یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای تو را رواق زنقش و نگار چون ارم است

4 چو مه گذشت تو شادی ز بهر غلهٔ تیم ولیکن آنکه تو را غله او دهد به غم است

1 ای هفت مدبر که بر این پرده سرائید تا چند چو رفتید دگر باره برآئید؟

2 خوب است به دیدار شما عالم ازیرا حوران نکو طلعت پیروزه قبائید

3 سوی حکما قدر شما سخت بزرگ است زیرا که به حکمت سبب بودش مائید

4 از ما به شما شادتر از خلق که باشد؟ چون بودش ما را سبب و مایه شمائید

1 نندیشم از کسی که به نادانی با من رسن ز کینه کشان دارد

2 ابر سیاه را به هوا اندر از غلغل سگان چه زیان دارد؟

1 ای شده چاکر آن درگه انبوه بلند وز طمع مانده شب و روز بر آن در چو کلند

2 بر در میر تو، ای بیهده، بسته طمعی از طمع صعبتر آن را که نه قید است و نه بند

3 شوم شاخی است طمع زی وی اندر منشین ور نشینی نرهد جانت از آفات و گزند

4 گر بلند است در میر تو سر پست مکن به طمع گردن آزاد چنین سخت مبند

1 مرد چو با خویشتن شمار کند داند کاین چرخ می شکار کند

2 مار جهان را چو دید مرد به دل دست کجا در دهان مار کند؟

3 مرد خرد همچو خر ز بهر شکم پشت نباید که زیر بار کند

4 سفله جهان، بی‌وفاست ای بخرد با تو کجا بی‌وفا قرار کند؟

1 جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند یا هردوان نهفته در این گوی اغبرند؟

2 عالم چرا که نیست سخن گوی و جانور گرجان و عقل هر دو بر این عالم اندرند؟

3 ور در جهان نیند علی‌حال غایبند ور غایبند بر تن ما چونکه حاضرند؟

4 گرچه نه غایبند به اشخاص غایبند ورچه نه ایدرند به افعال ایدرند

آثار ناصرخسرو قبادیانی

30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی