ای ذات تو ناشده از ناصرخسرو قبادیانی قصیده 105
1. ای ذات تو ناشده مصور
اثبات تو عقل کرده باور
...
1. ای ذات تو ناشده مصور
اثبات تو عقل کرده باور
...
1. بنالم به تو ای علیم قدیر
از اهل خراسان صغیر و کبیر
...
1. ای حجت بسیار سخن، دفتر پیش آر
وز نوک قلم در سخنهات فروبار
...
1. ای خردمند و هنر پیشه و بیدار و بصیر
کیست از خلق به نزدیک تو هشیار، و خطیر
...
1. ای یار سرود و آب انگور
نه یار منی به حق والطور
...
1. هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور
تا نوفتد ستور تو ناگه به جر و لور
...
1. برآمد سپاه بخار از بحار
سوارانش پر در کرده کنار
...
1. نگه کن زده صف دو انبوه لشکر
یکی را یکی ایستاده برابر
...
1. پند بدادمت من، ای پور، پار
چون بگزیدی تو بر آن نور نار؟
...
1. نشنودهای که دید یکی زیرک
زردآلوی فگنده به کو اندر
...
1. ای کهن گشته تن و دیده بسی نعمت و ناز
روز ناز تو گذشتهاست بدو نیز مناز
...
1. ای تو را آروزی نعمت و ناز
آز کرده عنان اسپ نیاز
...