1 برآمد سپاه بخار از بحار سوارانش پر در کرده کنار
2 رخ سبز صحرا بخندید خوش چو بر وی سیاه ابر بگریست زار
3 گل سرخ بر سر نهاد و ببست عقیقین کلاه و پرندین ازار
4 بدرید بر تن سلب مشک بید زجور زمستان به پیش بهار
1 کسی پر خانه دشتی دید هرگز نه دیوار و نه در بل پست و موجز؟
2 دو لشکر صفزده در خانههاشان پس هر لشکری یکی مجاهز
3 وزیر و شاه و پیلان و سواران ستاده بر طرفها دو مبارز
4 پیاده با سواران جمله بیجان وزیر و شاه بیفرمان و عاجز
1 پند بدادمت من، ای پور، پار چون بگزیدی تو بر آن نور نار؟
2 غره مشو گر چه نیابد همی بی تو نه بهرام و نه شاپور پار
3 پشت گرانبار تو اکنون شدهاست کامدت از بلخ و نشابور بار
4 خانهٔ معموری و مار است جهل مار درین خانهٔ معمور مار
1 مرد را خوار چه دارد؟ تن خوش خوارش چون تو را خوار کند چون نکنی خوارش ؟
2 هر که او انده و تیمار تو را کوشد تو بخیره چه خوری انده و تیمارش؟
3 تن همان خاک گران سیه است ار چند شاره زربفت کنی قرطه و شلوارش
4 تن تو خادم این جان گرانمایه است خادم جان گرانمایه همی دارش
1 هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور تا نوفتد ستور تو ناگه به جر و لور
2 موری تو و فلک به مثل زنده پیل مست دارد هگرز طاقت با پیل مست، مور؟
3 شور است آب او ننشاندت تشنگی گر نیستی ستور مخور آب تلخ و شور
4 بیدار شو زخواب، سوی مردمی گرای یکبارگی مخسپ همه عمر بر ستور
1 ای یار سرود و آب انگور نه یار منی به حق والطور
2 معزول شده است جان ز هرچه داده است بر آنت دهر منشور
3 می گوی محال ز آنکه خفته باشد به محال و هزل معذور
4 نگشاید نیز چشم و گوشم رنگ قدح و ترنگ طنبور
1 اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
2 اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
3 خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته زانک ازو آید به ایمان و به عصیان خیر و شر
4 ای برادر، چشم من زینها و زین عالم همی لشکری انبوه بیند بر رهی پر جوی و جر
1 ای چنبر گردنده بدین گوی مدور چون سرو سهی قد مرا کرد چو چنبر
2 وز موی و رخم تیرگی و نور برون تاخت تا زنده شب تیره پس روز منور
3 هر وعده و هر قول که کرد این فلک و گفت آن وعده خلاف آمد و آن قول مزور
4 من قول جهان را به ره چشم شنودم نشگفت که بسیار بود قول مبصر
1 ای خداوند این کبود خراس صد هزاران تو را ز بنده سپاس
2 که به آل رسول خویش مرا برهاندی از این رمهٔ نسناس
3 تا متابع بوم رسول تو را نروم بر مراد خویش و قیاس
4 هم مقصر بوم به روز و به شب به سپاست بر آورم انفاس
1 بنالم به تو ای علیم قدیر از اهل خراسان صغیر و کبیر
2 چه کردم که از من رمیده شدند همه خویش و بیگانه بر خیر خیر؟
3 مقرم به فرقان و پیغمبرت نه انباز گفتم تو را نه نظیر
4 نگفتم مگر راست، گفتم که نیست تو را در خدائی وزیر ای قدیر