30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی

1 چون فروماندی ز بد کردار خویش پارسا گشتی کنون و نیک خو

2 آن مثل کز پیش گفتند، ای پسر، من به شعر آرم کنون از بهر تو

3 گند پیری گفت که‌ش خوردی بریخت «مر مرا نان تهی بود آرزو»

1 از کین بت‌پرستان در هند و چین و ماچین پر درد گشت جانت رخ زرد و روی پر چین

2 باید همیت نا گه یک تاختن بر ایشان تا زان سگان به شمشیر از دل برون کنی کین

3 هر شب ز درد و کینه تا روز برنیاید خشک است پشت کامت تر است روی بالین

4 نفرین کنی بر ایشان از دل و گر کسی نیز نفرین کند بگوئی از صدق دل که آمین

1 بر جانور و نبات و ارکان سالار که کردت ای سخن‌دان؟

2 وز خاک سیه برون که آورد این نعمت بی‌کران و الوان؟

3 خوانی است زمین پر ز نعمت تو خاک مخوانش نیز خوان‌خوان

4 خویشان تو اند جانور پاک زیرا که تو زنده‌ای چو ایشان

1 غریبی می چه خواهد یارب از من؟ که با من روز و شب بسته است دامن

2 غریبی دوستی با من گرفته‌است مرا از دوستی گشته‌است دشمن

3 ز دشمن رست هر کو جست لیکن از این دشمن بجستن نیست رستن

4 غریبی دشمنی صعب است کز تو نخواهد جز زمین و شهر و مسکن

1 این گنبد پیروزهٔ بی‌روزن گردان چون است چو بستان گه و گاهی چو بیابان؟

2 من خانه نه دیدم نه شنیدم به جز این نیز یک نیمه بیابان و دگر نیمه گلستان

3 ناگاه گلستانش پدید آرد گلها چون گشت بیابانش ز دیدار تو پنهان

4 این گوی سیه را به میان خانه که آویخت نه بسته طنابی نه ستونی زده زین‌سان؟

1 چرخ گردنده و اجرام و چهار ارکان کان جان است، چنین باشد جان را کان

2 کان جان است که پرجانور است این چرخ گرچه خود نیست مراین نادره کان را جان

3 گوهر کان دلم نیز چنین شاید خوب و هشیار و سخن گوی و معانی دان

4 نامه‌ای کرد خدا چون به خرد زی تو نامه را نیست مگر صورت تو عنوان

1 گشت جهان کودکی دوازده ساله از سمنش روی وز بنفشه گلاله

2 آمد نازان ز هند مرغ بهاری روی نهاده به ما جغاله جغاله

3 بی‌سلب و مفرش پرندی و رومی دشت نماند و جبال و نه بساله

4 تا گل در کله چون عروس نهان شد ابر مشاطه شده است و باد دلاله

1 در دلم تا به سحرگاه شب دوشین هیچ نارامید این خاطر روشن بین

2 گفت: بنگر که چرا می‌نگرد گردون به دو صد چشم در این تیره زمین چندین

3 خاک را قرصهٔ خورشید همی درزد روز تا شام به زر آب زده ژوپین

4 وز گه شام بپوشد به سیه چادر تا به هنگام سحر روی خود این مسکین

1 دور باش ای خواجه زین بی‌مر گله که‌ت نیاید چیز حاصل جز گله

2 هر که در ره با گلهٔ خوگان رود گرد و درد و رنج یابد زان گله

3 خانه خالی بهتر از پر شیر و گرگ دانیال این کرد بر دانا مله

4 همچو بلبل لحن و دستان‌ها زنند چون لبالب شد چمانه و بلبله

1 مکر و حسد را ز دل آوار کن وین تن خفته‌ت را بیدار کن

2 نفس جفا پیشه‌ت ماری است بد قصد سوی کشتن این مار کن

3 به آتش خرسندی یشکش بسوز بر در پرهیزش بر دار کن

4 سرکش و تازنده ستوری بده است زیر ادب‌هاش گران‌بار کن

آثار ناصرخسرو قبادیانی

30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی