30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی

1 ای مر تورا گرفته بت خوش زبان زبون، تو خوش بدو سپرده دل مهربان ربون

2 اندر حریم می نکند جان تو قرار تا ناوری دل از حرم دلبران برون

3 برگیر دل ز بلخ و بنه تن ز بهر دین چون من غریب و زار به مازندران درون

4 زیرا که عیب و علت کندی کاردار سوهان علاج داند کرد و فسان فسون

1 ای افسر کوه و چرخ را جوشن خود تیره به روی و فعل تو روشن

2 چون باد سحر تو را برانگیزد دیوی سیهی به لولو آبستن

3 وانگه که تهی شدی ز فرزندان چون پنبه شوی به کوه بر خرمن

4 امروز به آب چشم تو حورا در باغ بشست سبزه پیراهن

1 گرگ آمده است گرسنه و دشت پر بره افتاده در رمه، رمه رفته به شب چره

2 گرگ، از رمه‌خواران و رمه، در گیا چران هر یک به حرص خویش همی پر کند دره

3 گرگ گیا بره‌است و بره گرگ را گیاست این نکته یاد گیر که نغز است و نادره

4 بنگر در این مثال تن خویش را ببین گرگ و بره مباش و بترس از مخاطره

1 از بهر چه، ای پیر هشیوار هنربین، بر اسپ هوا کرد دلت بار دگر زین؟

2 دین است نهال شکر حکمت، پورا، بنشانش و به هر وقت ازو بار شکر چین

3 مر بند هوا را به جز از حکمت نگشاد حکمت برد از عارض و رخسار چو زر چین

4 این است تو را منزل و زاد، ای سفری مرد برگیر، هلا، زاد و همه بار سفر زین

1 درد گنه را نیافتند حکیمان جز که پشیمانی، ای برادر، درمان

2 چیست پشیمانی؟ آنکه باز نگردد مرد به کاری کزان شده‌است پشیمان

3 نیست پشیمان دلت اگر تو بر انی تات چه گوید فلان فقیه و بهمان

4 قول فلان و فلان تو را نکند سود گرت بشخشد قدم ز پایهٔ ایمان

1 جوانی شد، او را فراموش کن سر ناتوانی در آگوش کن

2 تو را چند گه تن وشی پوش بود کنون چند گه جان‌وشی پوش کن

3 اگر دیبهٔ جان همی بایدت خرد تار و پود سخن هوش کن

4 ز نادیدنی چشمها کور ساز ز بیهوده‌ها گوش مدهوش کن

1 بسی کردم گه و بیگه نظاره ندیدم کار دنیا را کناره

2 نیابد چشم سر هرچند کوشی همی زین نیلگون چادر گذاره

3 همی خوانند و می‌رانند ما را نیابد کس همی زین کار چاره

4 گر از این خانه بیرون رفت باید ندارد سودشان خواهش نه زاره

1 ای خورده خوش و کرده فراوان فره اکنون که رفت عمر چه گوئی که چه؟

2 ای بر جهنده کره، ز چنگال مرگ شو گر به حیله جست توانی بجه

3 از مرگ کس نجست به بیچارگی بی‌هوده‌ای نبرد کسی ره به ده

4 حلقهٔ کمند گشت زه پیرهنت چون کرد بر تو چرخ کمان را به زه

1 چه گوئی؟ ای شده زین گوی گردان پشت تو چوگان به دست سالیان شسته زمان از موی تو قطران

2 ز قول رفته و مانده چه بر خواندی و چه شنودی؟ چه گفتند این و آن هر دو؟ چه چیز است این، چه چیز است آن؟

3 گر این نزدیک را گوئی و آن مر دور را گوئی پس این نزدیک پیدا باشد و آن دورتر پنهان

4 به دشواری توانی یافتن مر دور چیزی را ولیکن زود شاید یافتن نزدیک را آسان

1 ای زود گرد گنبد بر رفته خانهٔ وفا به دست جفا رفته

2 بر من چرا گماشته‌ای خیره چندین هزار مست بر آشفته؟

3 این دشته بر کشیده همی تازد وان با کمان و تیر برو خفته

4 اینم کند به خطبه درون نفرین وانم به نامه فریه کند سفته

آثار ناصرخسرو قبادیانی

30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی