30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی

1 دیر بماندم در این سرای کهن من تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن

2 خسته ازانم که شست سال فزون است تا به شبانروزها همی بروم من

3 ای به شبان خفته ظن مبر که بیاسود گر تو بیاسودی این زمانه ز گشتن

4 خویشتن خویش را رونده گمان بر هیچ نشسته نه نیز خفته مبر ظن

1 دوش تا هنگام صبح از وقت شام برکف دستم ز فکرت بود جام

2 آمد از مشرق سپاه شاه زنگ چون شه رومی فروشد سوی شام

3 همچو دو فرزند نوح‌اند ای عجب روز همچون سام و تیره شب چو حام

4 شب هزاران در در گیسو کشید سرخ و زرد و بی‌نظام و با نظام

1 ای تن تیره اگر شریفی اگر دون نبسهٔ گردونی و نبیرهٔ گردون

2 نیست به نسبت بس افتخار که هرگز نبسهٔ گردون دون نبود مگر دون

3 آنکه شریف است همچو دون نه به ترکیب از رگ و موی است و استخوان و پی و خون؟

4 گر تو شریفی و بهتری تو ز خویشان چونکه بری سوی خویش خویش شبیخون؟

1 ای شده مشغول به کار جهان غره چرائی به جهان جهان؟

2 پیگ جهانی تو بیندیش نیک سخره گرفته است تو را این جهان

3 از پس خویشت بدواند همی گه سوی نوروز و گهی زی خزان

4 گر تو نه دیوی به همه عمر خویش از پس این دیو چرائی دوان؟

1 بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان

2 من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود با کاروان رباط کسی هر دوان دوان

3 از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود آگاه نیست بیشتر از خلق کاروان

4 خفته و نشسته جمله روانند با شتاب هرگز شنود کس به جهان خفته و روان!

1 ایا گشته غره به مکر زمانه ز مکرش به دل گشتی آگاه یا نه

2 یگانهٔ زمانه شدی تو ولیکن نشد هیچ کس را زمانه یگانه

3 زمانه بسی پند دادت، ولیکن تو می در نیابی زبان زمانه

4 نبینی همی خویشتن را نشسته غریب و سپنجی به خانهٔ کسانه

1 بدخو جهان تو را ندهد دسته تا تو ز دست او نشوی رسته

2 بستهٔ هوا مباش اگر خواهی تا دیو مر تو را نگرد بسته

3 دیو از تو دست خویش کجا شوید تا تو دل از طمع نکنی شسته؟

4 تا کی بود خلاف تو با دانا او جسته مر تو را و تو زو جسته

1 تا کی کنی گله که نه خوب است کار من وز تیر ماه تیره‌تر آمد بهار من؟

2 چون بنگری که شست بدادی به طمع شش نوحه کنی که وای گل و وای خار من

3 چون من ز بهر مال دهم روزگار خویش آید به مال باز به من روزگار من؟

4 هرگز نیامد و بنیاید گذشته باز بر قول من گوا بس پیرار و پار من

1 چند کنی جای چنین به گزین؟ چون نروی سوی سرائی جز این؟

2 چند نشینی تو؟ که رفتند پاک همره و یارانت، هلا برنشین

3 چند کنی صحبت دنیا طلب؟ صحبت یاری به ازین کن گزین

4 مهر چنین خیره چه داری برانک بر تو همی دارد همواره کین؟

1 به فرش و اسپ و استام و خزینه چه افزاری چنین ای خواجه سینه؟

2 به خوی نیک و دانش فخر باید بدین پر کن به سینه اندر خزینه

3 شکر چه نهی به خوان بر چون نداری به طبع اندر مگر سرکه و ترینه؟

4 چو نیکو گشته باشد، خوت، بر خوانت چه میده است و چه کشکینهٔ جوینه

آثار ناصرخسرو قبادیانی

30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی