ایا همیشه به از ناصرخسرو قبادیانی قصیده 266
1. ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری
تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری
...
1. ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری
تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری
...
1. مردم اگر این تن ساسیستی
جز که یکی جانور او کیستی؟
...
1. چنین زرد و نوان مانند نالی
نکردهستم غم دلبر غزالی
...
1. دلیت باید پر عقل و سر ز جهل تهی
اگرت آرزوست امر و نهی و گاه و شهی
...
1. بینی آن باد که گوئی دم یارستی
یاش بر تبت و خرخیز گذارستی
...
1. از آن پس کاین جهان را آزمودی گر خردمندی
در این پر گرد و ناخوش جای دل خیره چرا بندی؟
...
1. ای داده دل و هوش بدین جای سپنجی
بیم است که از کبر در این جای نگنجی
...
1. این تن من تو مگر بچهٔ گردونی
بچهٔ گردونی زیرا سوی من دونی
...
1. آنچهت بکار نیست چرا جوئی؟
وانچهت ازو گریز چرا گوئی؟
...
1. جهانا چه در خورد و بایستهای!
وگر چند با کس نپایستهای
...
1. اگر نه بستهٔ این بیهنر جهان شدهای
چرا که همچو جهان از هنر جهان شدهای؟
...
1. ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
...