30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی

1 اگر بر تن خویش سالار و میرم ملامت همی چون کنی خیر خیرم؟

2 چه قدرت رود بر تن منت ازان پس؟ نه من همچو تو بندهٔ چرخ پیرم

3 اسیرم نکرد این ستمگاره گیتی چو این آرزو جوی تن گشت اسیرم

4 چو من پادشاه تن خویش گشتم اگر چند لشکر ندارم امیرم

1 این روزگار بی‌خطر و کار بی‌نظام وام است بر تو گر خبرت هست، وام، وام

2 بر تو موکلند بدین وام روز و شب بایدت باز داد به ناکام یا به کام

3 دل بر تمام توختن وام سخت کن با این دو وام‌دار تو را کی رود کلام؟

4 اندر جهان تهی‌تر ازان نیست خانه‌ای کز وام کرد مرد درو فرش و اوستام

1 لشکر پیری فگند و قافله ذل ناگه بر ساعدین و گردن من غل

2 غلغل باشد به هر کجا سپه آید وین سپه از من ببرد یکسر غلغل

3 شاد مبادا جهان هگرز که او کرد شادی و عز مرا بدل به غم و ذل

4 نفسم چون نال بود و جسمم چون کوه کوه شد آن نال و نال که به تبدل

1 حاجیان آمدند با تعظیم شاکر از رحمت خدای رحیم

2 جسته از محنت و بلای حجاز رسته از دوزخ و عذاب الیم

3 آمده سوی مکه از عرفات زده لبیک عمره از تنعیم

4 یافته حج و کرده عمره تمام باز گشته به سوی خانه سلیم

1 من دگرم یا دگر شده‌است جهانم هست جهانم همان و من نه همانم

2 تاش همی جستم او به طبع همی جست از من و من زو کنون به طبع جهانم

3 پس نه همانم من و جهان نه همان است زانکه جهان چون من است من چو جهانم

4 عالم کان بود و منش زر و کنون من زر سخن را به نفس ناطقه کانم

1 ای عجب ار دشمن من خود منم خیره گله چون کنم از دشمنم؟

2 دشمن من این تن بد مهر مست کرده گره دامن بر دامنم

3 وایم از این دشمن بدخو که هیچ زو نشود خالی پیراهنم

4 جامه بدرند از اعدا و آنک جامه‌ش بدرید ز خود، خود منم

1 گر مستمند و با دل غمگینم خیره مکن ملامت چندینم

2 زیرا که تا به صبح شب دوشین بیدار داشت بادک نوشینم

3 حیران و دل شکسته چنین امروز از رنج وز تفکر دوشینم

4 زنهار ظن مبر که چنین مسکین اندر فراق زلفک مشکینم

1 پانزده سال برآمد که به یمگانم چون و از بهر چه؟ زیرا که به زندانم

2 به دو بندم من ازیرا که مر این جان را عقل بسته است و به تن بستهٔ دیوانم

3 چه عجب گر ندهد دیو مرا گردن؟ سروریش چه کنم؟ من نه سلیمانم

4 مر مرا آنها دادند که سلمان را نیستم همچو سلیمان که چو سلمانم

1 امتت را چون نبینی بر چه سانند؟ ای رسول بیشتر جز مر ستوران را نمانند، ای رسول

2 گر نگشته‌ستند فتنه بر جهان از دین حق چون جهانند و طلب گار جهانند، ای رسول؟

3 از قوی عهدی که کردی بر همه روز غدیر چون خر از نشتر جهانند و رمانند، ای رسول

4 سود دنیا را همی جویند و نندیشند هیچ گرچه از دین و شریعت بر زیانند، ای رسول

1 گرامی چو مال و قوی چون جبال نکو چون جوانی و خوش چون جمال

2 کهن گشته‌ای تن نه‌ای بل نوی فزاینده در گردش ماه و سال

3 ازو ناشده حال دوشیزگی ولیکن پسوده مر او را رجال

4 همو مایهٔ زهد و دین هدی همو مایهٔ کفر و شرک و ضلال

آثار ناصرخسرو قبادیانی

30 اثر از قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار ناصرخسرو قبادیانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی