اگر بر تن خویش از ناصرخسرو قبادیانی قصیده 163
1. اگر بر تن خویش سالار و میرم
ملامت همی چون کنی خیر خیرم؟
1. اگر بر تن خویش سالار و میرم
ملامت همی چون کنی خیر خیرم؟
1. گر تو ای چرخ گردان مادرم
چون نهای تو دیگر و من دیگرم؟
1. اگر با خرد جفت و اندر خوریم
غمخور چو خر چندو تاکی خوریم؟
1. من دگرم یا دگر شدهاست جهانم
هست جهانم همان و من نه همانم
1. از صحبت خلق دل گسستم
اندیشه ندیم دل بسستم
1. دوش تا هنگام صبح از وقت شام
برکف دستم ز فکرت بود جام
1. ای دل و هوش و خرد داده به شیطان رجیم
روی بر تافته از رحمت رحمان رحیم
1. از دهر جفا پیشه زی که نالم؟
گویم ز که کردهاست نال نالم؟
1. شاید که حال و کار دگر سان کنم
هرچ آن به است قصد سوی آن کنم
1. عقل چه آورد ز گردون پیام
خاصه سوی خاص نهانی ز عام؟
1. ای تن تیره اگر شریفی اگر دون
نبسهٔ گردونی و نبیرهٔ گردون