1 هان نپنداری که چون آید بسر عمر تو انجام یابد این سفر
2 تا در این وادی تو هستی گام زن آخرین گامت در آن باشد وطن
3 نی فزاید بعد از آنت مایه ای نی فزون گردد تورا پیرایه ای
4 این سخن نزدیک دانایان خطاست نزد دانا این سفر بی انتهاست
1 نیست راحت تا سفر آید به سر انه کان السفر بعض السقر
2 این مسافر تا ابد در جنبش است بر کنار از راحت و آسایش است
3 کاین نباشد ای برادر جز قیاس از قیاس ابلیس شد در اقتباس
4 گفت جعفر آن امام راستین اول من قاس ابلیس اللعین
1 کاندران رادان همه گمره شدند موشکافان جهان ابله شدند
2 دور بینان کور و نابینا همه تیزهوشان بیهش و رسوا همه
3 داد بهر آزمایش جلوه ها هیچ اندر هیچ اندر هیچ را
4 وان چه بود آن چیز و بالاتر ز چیز کرد پنهان در پس صد پرده نیز
1 آن خلیفه می شدی اندر حرم گرد بر گردش وشاقان و خدم
2 جمله میران و سران پیرامنش هرطرف بگرفته طرف دامنش
3 سوی خانه پادشاه ذوالجلال می خرامیدی چنین با صد دلال
4 با هزاران ناز و تمکین تمام گام می زد جانب بیت الحرام
1 ای خدا از خود دو چشمم کور کن واز جمالت دیده ام پرنور کن
2 دارم از خود صد شکایت ای خدا با که گویم جز تو عیب خویش را
3 ای خدا دارم دلی از دست خویش شرحه شرحه پاره پاره ریش ریش
4 ای خدا آمد به ما از راستان این حدیث و نیست الا راست آن
1 ناقه راند روز و شب با صد شعف تا فرات و فاخریات نجف
2 ساربانا خاطر ما شاد کن ساز راه کوفه و بغداد کن
3 سامری گشتم ز شوق سامره کو رفیقی تا بسازم ساز ره
4 سامره جان باشد و تن این جهان گشته جان این جهان آنجا نهان
1 با دل شاد این زمان ای نیکخو باقی احوال طوطی را بگو
2 مرغ دست آموز شاه کیقباد چون گذارش در جزیره اوفتاد
3 شه فراموشش شد و ایام او وان عنایتهای صبح و شام او
4 رفت از یادش رفیقان و وطن همنشین گردید با زاغ و زغن
1 آن شنیدستی که شاهنشاه دین پیشوای اولین و آخرین
2 سوی مسجد روزی از دولتسرای می شدی تا فرض حق آرد بجای
3 اتفاقاً کودکی چند از عرب در ره شه در نشاط و در طرب
4 خاک بازی می نمودند آن گروه در ره آن پادشاه باشکوه
1 اینچنین آمد حدیث از راویان بر روانشان باد صد رحمت روان
2 کان فلک پیما شه گردون وقار روزی اندر حجره ای بودش قرار
3 وه چه حجره مطلع خورشید جان وه چه حجره مکمن جان جهان
4 وه چه حجره مشرق صبح ازل مطلع نور خدا عزوجل
1 شغل او تحصیل آب و نان تو کار این ترتیب قوت جان تو
2 او تورا آرد به این ماتمکده سازدت همخانه ی دیو و دده
3 این رها از دیو و دد سازد تورا هم برون زین لجه اندازد تورا
4 تا سرای خاص سلطانت برد تا به خلوتگاه جانانت برد