26 اثر از مثنوی طاقدیس ملا احمد نراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنوی طاقدیس ملا احمد نراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار ملا احمد نراقی / مثنوی طاقدیس ملا احمد نراقی

مثنوی طاقدیس ملا احمد نراقی

1 از قضا فوجی ز زنگ تیره روی اندر آن شب هر طرف در جستجوی

2 از کسان راه جستندی نشان تا قصاص خود مگر یابند از آن

3 ناگهان گشتند با سلطان دوچار در بیابان آن گروه دیوسار

4 شه چنان دانست کایشان دوستند شاه مغز و نغز و ایشان پوستند

1 بالله ار بشناسی ایشان را درست صد بیابان می گریزی جلدوچست

2 آن یکی در ساحلی دامی نهاد آدم آبی به دامش اوفتاد

3 پس گرفت او را و آوردش به ده آفرینش اهل ده کردند و زه

4 چند روزی با دلی از غصه چاک همنشینی کرد با سکان خاک

1 دیده ی آغاز بین بر کنده باد تا ابد از خاک و خارا کنده باد

2 این سخن بگذار و سیم کن بیان گفت سیم آنکه اندر خاکدان

3 هر گروهی بینی اندر خانه ای جمع گشته گرد یک دیوانه ای

4 چونکه او را دنگ و ابله دیده اند جملگی بر ریش او خندیده اند

1 آنچه خواهد بر تو فرزند و زنت کافرم گر می پسندد دشمنت

2 با رفیق خود یکی گفت ای پسر کاشکی بکشد مرا شخصی پدر

3 تا برم هم ارث و هم گیرم دیت از پدر بهتر بود این منفعت

4 پاسخش داد آن دگر یک کی قرین من پدر را می نخواهم اینچنین

1 زنگیان را چون تصور کرده شاه دوستان مهربان نیکخواه

2 گفت با ایشان سخنهای نهفت آنچه را نتوان بغیر از دوست گفت

3 سرّ پنهان شهنشاه جهان زنگیان را زان سخنها شد عیان

4 رشته ی آزرم خود بگسیختند فاش و بی پروا به شه آویختند

1 بد یکی طرار از اهل دوان رفت تا دکان بقالی روان

2 پس به آن بقال گفت ای ارجمند گردکانت را هزاری گو بچند

3 گفت ده درهم هزاری مشتری زودتر درهم بده گر می خری

4 گفت صد باشد بچند این گردکان گفت یک درهم بهای آن بدان

1 دوزخی دان این خودی را ای رفیق دوزخی در وی مضیق اندر مضیق

2 دوزخی پرکژدم و پر اژدها دوزخی کان را نباشد انتها

3 چون خودی مر کافران را شد قرین شد جهنم هم محیط کافرین

4 این سخن را گر همی خواهی بیان از نبی رو ما اصابک را بخوان

1 گفت اینست آنچه گویند آفتاب این همان خورشید با صد آب و تاب

2 دیده ی آن مور کایام بهار می برآرد بال و پر روزی سه چار

3 لیک بال ناتوان سست و مست کان نبتواند پریدن زان درست

4 با پر خود لحظه ای یا ساعتی اوج می گیرد بقدر قامتی

1 جان علوی پر زند برهم همی تا مگر پرد به بالاتر همی

2 سوی بالا بیند و گردن کشد بال و پر افشاند و بر خود تپد

3 تن ولی چفسیده بر پاهای او پایهای آسمان پیمای او

4 پایهایش را گرفته با دو دست می کشد او را بقوت سوی پست

1 آن یکی را داد سلطان عزیز دست جلادی که خونش را بریز

2 هین بریزش خون به تیغ آبدار هم سرش را زود نزدیک من آر

3 جست از جا ترک جلاد و دوید دست او بگرفت بیرونش کشید

4 ترک می رفت آن اسیرش از عقب هر طرف می دید از بهر هرب

آثار ملا احمد نراقی

26 اثر از مثنوی طاقدیس ملا احمد نراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مثنوی طاقدیس ملا احمد نراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی