آن یکی می از ملا احمد نراقی مثنوی طاقدیس 129
1. آن یکی می بود در شهری امیر
اهل آن شهرش همه فرمان پذیر
...
1. آن یکی می بود در شهری امیر
اهل آن شهرش همه فرمان پذیر
...
1. گفت یا رب یا رب ای دریای جود
ای کمینه بخششت ملک خلود
...
1. نافه ها و حله ها از نور پاک
آورند از بهر او کاحسن فداک
...
1. کرد داماد آن نیای مهربان
نوجوانی بس ظریف و نکته دان
...
1. گفت حق چون گریه ات از غم سرشت
نی ز بیم دوزخ و شوق بهشت
...
1. چون شنید این از شعیب آمد خطاب
آمد از حق از پس چندین حجاب
...
1. جمله را از بهر حق قربان نمود
جمله را قربان آن سلطان نمود
...
1. چونکه گفتند این سخن را قدسیان
گفت با ایشان سخن حی جهان
...
1. طاعت من نی ز شوق جنت است
نی ز بیم آتش پر وحشت است
...
1. قبله هفتم به راهی می گذشت
از جمالش گشته روشن شهر و دشت
...
1. لیک می باید زمین از شوره پاک
هم نظر باید ز مهر تابناک
...