17 اثر از دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی

1 بانگ زد بر وی جوان و گفت بس روز روشن از کجا آمد عسس

2 نور مردان مشرق و مغرب گرفت آسمانها سجده کردند از شگفت

3 آفتاب حق بر آمد از حمل زیر چادر رفت خورشید از خجل

4 ترهات چون تو ابلیسی مرا کی بگرداند ز خاک این سرا

1 بعد از آن پرسان شد او از هر کسی شیخ را می‌جست از هر سو بسی

2 پس کسی گفتش که آن قطب دیار رفت تا هیزم کشد از کوهسار

3 آن مرید ذوالفقاراندیش تفت در هوای شیخ سوی بیشه رفت

4 دیو می‌آورد پیش هوش مرد وسوسه تا خفیه گردد مه ز گرد

1 اندرین بود او که شیخ نامدار زود پیش افتاد بر شیری سوار

2 شیر غران هیزمش را می‌کشید بر سر هیزم نشسته آن سعید

3 تازیانه‌ش مار نر بود از شرف مار را بگرفته چون خرزن به کف

4 تو یقین می‌دان که هر شیخی که هست هم سواری می‌کند بر شیر مست

1 پس خلیفه ساخت صاحب‌سینه‌ای تا بود شاهیش را آیینه‌ای

2 بس صفای بی‌حدودش داد او وانگه از ظلمت ضدش بنهاد او

3 دو علم بر ساخت اسپید و سیاه آن یکی آدم دگر ابلیس راه

4 در میان آن دو لشکرگاه زفت چالش و پیکار آنچ رفت رفت

1 مؤمنان از دست باد ضایره جمله بنشستند اندر دایره

2 یاد طوفان بود و کشتی لطف هو بس چنین کشتی و طوفان دارد او

3 پادشاهی را خدا کشتی کند تا به حرص خویش بر صفها زند

4 قصد شه آن نه که خلق آمن شوند قصدش آنک ملک گردد پای‌بند

1 نک خیال آن فقیرم بی‌ریا عاجز آورد از بیا و از بیا

2 بانگ او تو نشنوی من بشنوم زانک در اسرار همراز ویم

3 طالب گنجش مبین خود گنج اوست دوست کی باشد به معنی غیر دوست

4 سجده خود را می‌کند هر لحظه او سجده پیش آینه‌ست از بهر رو

1 گفت آن درویش ای دانای راز از پی این گنج کردم یاوه‌تاز

2 دیو حرص و آز و مستعجل تگی نی تانی جست و نی آهستگی

3 من ز دیگی لقمه‌ای نندوختم کف سیه کردم دهان را سوختم

4 خود نگفتم چون درین ناموقنم زان گره‌زن این گره را حل کنم

1 اندرین بود او که الهام آمدش کشف شد این مشکلات از ایزدش

2 کو بگفتت در کمان تیری بنه کی بگفتندت که اندر کش تو زه

3 او نگفتت که کمان را سخت‌کش در کمان نه گفت او نه پر کنش

4 از فضولی تو کمان افراشتی صنعت قواسیی بر داشتی

1 یک حکایت بشنو اینجا ای پسر تا نگردی ممتحن اندر هنر

2 آن جهود و مؤمن و ترسا مگر همرهی کردند با هم در سفر

3 با دو گمره همره آمد مؤمنی چون خرد با نفس و با آهرمنی

4 مرغزی و رازی افتند از سفر همره و هم‌سفره پیش هم‌دگر

آثار جلال الدین محمد مولوی

17 اثر از دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی