17 اثر از دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی

1 رفت پیغامبر به رغبت بهر او اندر آخر وآمد اندر جست و جو

2 بود آخر مظلم و زشت و پلید وین همه برخاست چون الفت رسید

3 بوی پیغامبر ببرد آن شیر نر هم‌چنانک بوی یوسف را پدر

4 موجب ایمان نباشد معجزات بوی جنسیت کند جذب صفات

1 هم‌چو عیسی بر سرش گیرد فرات که ایمنی از غرقه در آب حیات

2 گوید احمد گر یقینش افزون بدی خود هوایش مرکب و مامون بدی

3 هم‌چو من که بر هوا راکب شدم در شب معراج مستصحب شدم

4 گفت چون باشد سگی کوری پلید جست او از خواب خود را شیر دید

1 بود کمپیری نودساله کلان پر تشنج روی و رنگش زعفران

2 چون سر سفره رخ او توی توی لیک در وی بود مانده عشق شوی

3 ریخت دندانهاش و مو چون شیر شد قد کمان و هر حسش تغییر شد

4 عشق شوی و شهوت و حرصش تمام عشق صید و پاره‌پاره گشته دام

1 گفت یک روزی به خواجهٔ گیلیی نان پرستی نر گدا زنبیلیی

2 چون ستد زو نان بگفت ای مستعان خوش به خان و مان خود بازش رسان

3 گفت خان ار آنست که من دیده‌ام حق ترا آنجا رساند ای دژم

4 هر محدث را خسان باذل کنند حرفش ار عالی بود نازل کنند

1 چونک مجلس بی چنین پیغاره نیست از حدیث پست نازل چاره نیست

2 واستان هین این سخن را از گرو سوی افسانهٔ عجوزه باز رو

3 چون مسن گشت و درین ره نیست مرد تو بنه نامش عجوز سال‌خورد

4 نه مرورا راس مال و پایه‌ای نه پذیرای قبول مایه‌ای

1 سایلی آمد به سوی خانه‌ای خشک نانه خواست یا تر نانه‌ای

2 گفت صاحب‌خانه نان اینجا کجاست خیره‌ای کی این دکان نانباست

3 گفت باری اندکی پیهم بیاب گفت آخر نیست دکان قصاب

4 گفت پارهٔ آرد ده ای کدخدا گفت پنداری که هست این آسیا

1 چون عروسی خواست رفتن آن خریف موی ابرو پاک کرد آن مستخیف

2 پیش رو آیینه بگرفت آن عجوز تا بیاراید رخ و رخسار و پوز

3 چند گلگونه بمالید از بطر سفرهٔ رویش نشد پوشیده‌تر

4 عشرهای مصحف از جا می‌برید می‌بچفسانید بر رو آن پلید

1 آن یکی رنجور شد سوی طبیب گفت نبضم را فرو بین ای لبیب

2 که ز نبض آگه شوی بر حال دل که رگ دستست با دل متصل

3 چونک دل غیبست خواهی زو مثال زو بجو که با دلستش اتصال

4 باد پنهانست از چشم ای امین در غبار و جنبش برگش ببین

1 باز گرد و قصهٔ رنجور گو با طبیب آگه ستارخو

2 نبض او بگرفت و واقف شد ز حال که امید صحت او بد محال

3 گفت هر چت دل بخواهد آن بکن تا رود از جسمت این رنج کهن

4 هرچه خواهد خاطر تو وا مگیر تا نگردد صبر و پرهیزت زحیر

آثار جلال الدین محمد مولوی

17 اثر از دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی