چون از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 32
1. چون شنیدی بعضی اوصاف بلال
بشنو اکنون قصهٔ ضعف هلال
...
1. چون شنیدی بعضی اوصاف بلال
بشنو اکنون قصهٔ ضعف هلال
...
1. آن یکی اسپی طلب کرد از امیر
گفت رو آن اسپ اشهب را بگیر
...
1. آنچنان که کاروانی میرسید
در دهی آمد دری را باز دید
...
1. از قضا رنجور و ناخوش شد هلال
مصطفی را وحی شد غماز حال
...
1. رفت پیغامبر به رغبت بهر او
اندر آخر وآمد اندر جست و جو
...
1. همچو عیسی بر سرش گیرد فرات
که ایمنی از غرقه در آب حیات
...
1. بود کمپیری نودساله کلان
پر تشنج روی و رنگش زعفران
...
1. گفت یک روزی به خواجهٔ گیلیی
نان پرستی نر گدا زنبیلیی
...
1. چونک مجلس بی چنین پیغاره نیست
از حدیث پست نازل چاره نیست
...
1. سایلی آمد به سوی خانهای
خشک نانه خواست یا تر نانهای
...
1. چون عروسی خواست رفتن آن خریف
موی ابرو پاک کرد آن مستخیف
...