17 اثر از دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی

1 شرفه‌ای بشنید در شب معتمد برگرفت آتش‌زنه که آتش زند

2 دزد آمد آن زمان پیشش نشست چون گرفت آن سوخته می‌کرد پست

3 می‌نهاد آنجا سر انگشت را تا شود استارهٔ آتش فنا

4 خواجه می‌پنداشت کز خود می‌مرد این نمی‌دید او که دزدش می‌کشد

1 چون امیران از حسد جوشان شدند عاقبت بر شاه خود طعنه زدند

2 کین ایاز تو ندارد سی خرد جامگی سی امیر او چون خورد

3 شاه بیرون رفت با آن سی امیر سوی صحرا و کهستان صیدگیر

4 کاروانی دید از دور آن ملک گفت امیری را برو ای مؤتفک

1 پس بگفتند آن امیران کین فنیست از عنایتهاش کار جهد نیست

2 قسمت حقست مه را روی نغز دادهٔ بختست گل را بوی نغز

3 گفت سلطان بلک آنچ از نفس زاد ریع تقصیرست و دخل اجتهاد

4 ورنه آدم کی بگفتی با خدا ربنا انا ظلمنا نفسنا

1 رفت مرغی در میان مرغزار بود آنجا دام از بهر شکار

2 دانهٔ چندی نهاده بر زمین وآن صیاد آنجا نشسته در کمین

3 خویشتن پیچیده در برگ و گیاه تا در افتد صید بیچاره ز راه

4 مرغک آمد سوی او از ناشناخت پس طوافی کرد و پیش مرد تاخت

1 آن یکی قج داشت از پس می‌کشید دزد قج را برد حبلش را برید

2 چونک آگه شد دوان شد چپ و راست تا بیابد کان قج برده کجاست

3 بر سر چاهی بدید آن دزد را که فغان می‌کرد کای واویلتا

4 گفت نالان از چئی ای اوستاد گفت همیان زرم در چه فتاد

1 مرغ گفتش خواجه در خلوت مه‌ایست دین احمد را ترهب نیک نیست

2 از ترهب نهی کردست آن رسول بدعتی چون در گرفتی ای فضول

3 جمعه شرطست و جماعت در نماز امر معروف و ز منکر احتراز

4 رنج بدخویان کشیدن زیر صبر منفعت دادن به خلقان هم‌چو ابر

1 پاسبانی خفت و دزد اسباب برد رختها را زیر هر خاکی فشرد

2 روز شد بیدار شد آن کاروان دید رفته رخت و سیم و اشتران

3 پس بدو گفتند ای حارس بگو که چه شد این رخت و این اسباب کو

4 گفت دزدان آمدند اندر نقاب رختها بردند از پیشم شتاب

1 گفت آن مرغ این سزای او بود که فسون زاهدان را بشنود

2 گفت زاهد نه سزای آن نشاف کو خورد مال یتیمان از گزاف

3 بعد از آن نوحه‌گری آغاز کرد که فخ و صیاد لرزان شد ز درد

4 کز تناقضهای دل پشتم شکست بر سرم جانا بیا می‌مال دست

1 عاشقی بودست در ایام پیش پاسبان عهد اندر عهد خویش

2 سالها در بند وصل ماه خود شاهمات و مات شاهنشاه خود

3 عاقبت جوینده یابنده بود که فرج از صبر زاینده بود

4 گفت روزی یار او که امشب بیا که بپختم از پی تو لوبیا

آثار جلال الدین محمد مولوی

17 اثر از دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر ششم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی