خواند از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 54
1. خواند مزمل نبی را زین سبب
که برون آ از گلیم ای بوالهرب
...
1. خواند مزمل نبی را زین سبب
که برون آ از گلیم ای بوالهرب
...
1. بود شاهی بود او را بندهای
مرده عقلی بود و شهوتزندهای
...
1. در حدیث آمد که یزدان مجید
خلق عالم را سه گونه آفرید
...
1. زانک استعداد تبدیل و نبرد
بودش از پستی و آن را فوت کرد
...
1. همچو مجنوناند و چون ناقهش یقین
میکشد آن پیش و این واپس به کین
...
1. قصه کوته کن برای آن غلام
که سوی شه بر نوشتست او پیام
...
1. یک فقیهی ژندهها در چیده بود
در عمامهٔ خویش در پیچیده بود
...
1. گفت بنمودم دغل لیکن ترا
از نصیحت باز گفتم ماجرا
...
1. زانک هر کره پی مادر رود
تا بدان جنسیتش پیدا شود
...
1. گفت موسی سحر هم حیرانکنیست
چون کنم کین خلق را تمییز نیست
...
1. بو مسیلم گفت خود من احمدم
دین احمد را به فن برهم زدم
...