آن از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 108
1. آن امیران عرب گرد آمدند
نزد پیغامبر منازع میشدند
...
1. آن امیران عرب گرد آمدند
نزد پیغامبر منازع میشدند
...
1. هر کجا خدا دوزخ کند
اوج را بر مرغ دام و فخ کند
...
1. دی یکی میگفت عالم حادثست
فانیست این چرخ و حقش وارثست
...
1. هیچ نقاشی نگارد زین نقش
بی امید نفع بهر عین نقش
...
1. گفت موسی را به وحی دل خدا
کای گزیده دوست میدارم ترا
...
1. پادشاهی بر ندیمی خشم کرد
خواست تا از وی برآرد دود و گرد
...
1. من خلیل وقتم و او جبرئیل
من نخواهم در بلا او را دلیل
...
1. گفت موسی ای خداوند حساب
نقش کردی باز چون کردی خراب
...
1. جوهر صدقت خفی شد در دروغ
همچو طعم روغن اندر طعم دوغ
...
1. هست بازیهای آن شیر علم
مخبری از بادهای مکتتم
...