16 اثر از دفتر چهارم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر چهارم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

دفتر چهارم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی

1 آن یکی آمد زمین را می‌شکافت ابلهی فریاد کرد و بر نتافت

2 کین زمین را از چه ویران می‌کنی می‌شکافی و پریشان می‌کنی

3 گفت ای ابله برو و بر من مران تو عمارت از خرابی باز دان

4 کی شود گلزار و گندم‌زار این تا نگردد زشت و ویران این زمین

1 چنبرهٔ دید جهان ادراک تست پردهٔ پاکان حس ناپاک تست

2 مدتی حس را بشو ز آب عیان این چنین دان جامه‌شوی صوفیان

3 چون شدی تو پاک پرده بر کند جان پاکان خویش بر تو می‌زند

4 جمله عالم گر بود نور و صور چشم را باشد از آن خوبی خبر

1 حمله بردند اسپه جسمانیان جانب قلعه و دز روحانیان

2 تا فرو گیرند بر دربند غیب تا کسی ناید از آن سو پاک‌جیب

3 غازیان حملهٔ غزا چون کم برند کافران برعکس حمله آورند

4 غازیان غیب چون از حلم خویش حمله ناوردند بر تو زشت‌کیش

1 پس چو آهن گرچه تیره‌هیکلی صیقلی کن صیقلی کن صیقلی

2 تا دلت آیینه گردد پر صور اندرو هر سو ملیحی سیمبر

3 آهن ار چه تیره و بی‌نور بود صیقلی آن تیرگی از وی زدود

4 صیقلی دید آهن و خوش کرد رو تا که صورتها توان دید اندرو

1 ز آهن تیره بقدرت می‌نمود واقعاتی که در آخر خواست بود

2 تا کنی کمتر تو آن ظلم و بدی آن همی‌دیدی و بتر می‌شدی

3 نقشهای زشت خوابت می‌نمود می‌رمیدی زان و آن نقش تو بود

4 هم‌چو آن زنگی که در آیینه دید روی خود را زشت و بر آیینه رید

1 هین مکن زین پس فراگیر احتراز که ز بخشایش در توبه‌ست باز

2 توبه را از جانب مغرب دری باز باشد تا قیامت بر وری

3 تا ز مغرب بر زند سر آفتاب باز باشد آن در از وی رو متاب

4 هست جنت را ز رحمت هشت در یک در توبه‌ست زان هشت ای پسر

1 هین ز من بپذیر یک چیز و بیار پس ز من بستان عوض آن را چهار

2 گفت ای موسی کدامست آن یکی شرح کن با من از آن یک اندکی

3 گفت آن یک که بگویی آشکار که خدایی نیست غیر کردگار

4 خالق افلاک و انجم بر علا مردم و دیو و پری و مرغ را

1 گفت موسی که اولین آن چهار صحتی باشد تنت را پایدار

2 این علل‌هایی که در طب گفته‌اند دور باشد از تنت ای ارجمند

3 ثانیا باشد ترا عمر دراز که اجل دارد ز عمرت احتراز

4 وین نباشد بعد عمر مستوی که بناکام از جهان بیرون روی

1 خانه بر کن کز عقیق این یمن صد هزاران خانه شاید ساختن

2 گنج زیر خانه است و چاره نیست از خرابی خانه مندیش و مه‌ایست

3 که هزاران خانه از یک نقد گنج توان عمارت کرد بی‌تکلیف و رنج

4 عاقبت این خانه خود ویران شود گنج از زیرش یقین عریان شود

آثار جلال الدین محمد مولوی

16 اثر از دفتر چهارم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر دفتر چهارم در مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی