قصهٔ از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 32
1. قصهٔ شاه و امیران و حسد
بر غلام خاص و سلطان خرد
1. قصهٔ شاه و امیران و حسد
بر غلام خاص و سلطان خرد
1. رحمت صد تو بر آن بلقیس باد
که خدایش عقل صد مرده بداد
1. مقریی میخواند از روی کتاب
ماؤکم غورا ز چشمه بندم آب
1. دید موسی یک شبانی را براه
کو همیگفت ای گزیننده اله
1. وحی آمد سوی موسی از خدا
بندهٔ ما را ز ما کردی جدا
1. بعد از آن در سر موسی حق نهفت
رازهایی گفت کان ناید به گفت
1. گفت موسی ای کریم کارساز
ای که یکدم ذکر تو عمر دراز