1 آن غریبی خانه میجست از شتاب دوستی بردش سوی خانهٔ خراب
2 گفت او این را اگر سقفی بدی پهلوی من مر ترا مسکن شدی
3 هم عیال تو بیاسودی اگر در میانه داشتی حجرهٔ دگر
4 گفت آری پهلوی یاران بهست لیک ای جان در اگر نتوان نشست
1 آن یکی از خشم مادر را بکشت هم به زخم خنجر و هم زخم مشت
2 آن یکی گفتش که از بد گوهری یاد ناوردی تو حق مادری
3 هی تو مادر را چرا کشتی بگو او چه کرد آخر بگو ای زشتخو
4 گفت کاری کرد کان عار ویست کشتمش کان خاک ستار ویست
1 پادشاهی دو غلام ارزان خرید با یکی زان دو سخن گفت و شنید
2 یافتش زیرکدل و شیرین جواب از لب شکر چه زاید شکرآب
3 آدمی مخفیست در زیر زبان این زبان پردهست بر درگاه جان
4 چونک بادی پرده را در هم کشید سر صحن خانه شد بر ما پدید
1 آن غلامک را چو دید اهل ذکا آن دگر را کرد اشارت که بیا
2 کاف رحمت گفتمش تصغیر نیست جد گود فرزندکم تحقیر نیست
3 چون بیامد آن دوم در پیش شاه بود او گندهدهان دندان سیاه
4 گرچه شه ناخوش شد از گفتار او جست و جویی کرد هم ز اسرار او
1 گفت نه والله بالله العظیم مالک الملک و به رحمان و رحیم
2 آن خدایی که فرستاد انبیا نه بحاجت بل بفضل و کبریا
3 آن خداوندی که از خاک ذلیل آفرید او شهسواران جلیل
4 پاکشان کرد از مزاج خاکیان بگذرانید از تک افلاکیان