تا از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 79
1. تا یکی یاری ز یاران رسول
در دلش انکار آمد زان نکول
1. تا یکی یاری ز یاران رسول
در دلش انکار آمد زان نکول
1. اشتری گم کردی و جستیش چست
چون بیابی چون ندانی کان تست
1. همچنانک هر کسی در معرفت
میکند موصوف غیبی را صفت
1. یک نظر قانع مشو زین سقف نور
بارها بنگر ببین هل من فطور
1. اشتری گم کردهای ای معتمد
هر کسی ز اشتر نشانت میدهد
1. چون پدید آمد که آن مسجد نبود
خانهٔ حیلت بد و دام جهود
1. چار هندو در یکی مسجد شدند
بهر طاعت راکع و ساجد شدند
1. آن غزان ترک خونریز آمدند
بهر یغما بر دهی ناگه زدند
1. هر که زیشان گفت از عیب و گناه
وز دل چون سنگ وز جان سیاه