گفت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 70
1. گفت غیر راستی نرهاندت
داد سوی راستی میخواندت
1. گفت غیر راستی نرهاندت
داد سوی راستی میخواندت
1. قاضیی بنشاندند و میگریست
گفت نایب قاضیا گریه ز چیست
1. تو چرا بیدار کردی مر مرا
دشمن بیداریی تو ای دغا
1. از بن دندان بگفتش بهر آن
کردمت بیدار میدان ای فلان
1. آن یکی میرفت در مسجد درون
مردم از مسجد همیآمد برون
1. پس عزازیلش بگفت ای میر راد
مکر خود اندر میان باید نهاد
1. این بدان ماند که شخصی دزد دید
در وثاق اندر پی او میدوید
1. یک مثال دیگر اندر کژروی
شاید ار از نقل قرآن بشنوی
1. بر رسول حق فسونها خواندند
رخش دستان و حیل میراندند