گفت از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 61
1. گفت پیغامبر مر آن بیمار را
این بگو کای سهلکن دشوار را
1. گفت پیغامبر مر آن بیمار را
این بگو کای سهلکن دشوار را
1. در خبر آمد که خال مؤمنان
خفته بد در قصر بر بستر ستان
1. گفت هنگام نماز آخر رسید
سوی مسجد زود میباید دوید
1. گفت ما اول فرشته بودهایم
راه طاعت را بجان پیمودهایم
1. گفت امیر او را که اینها راستست
لیک بخش تو ازینها کاستست
1. گفت ابلیسش گشای این عقدهها
من محکم قلب را و نقد را
1. گفت امیر ای راهزن حجت مگو
مر ترا ره نیست در من ره مجو
1. این حدیثش همچو دودست ای اله
دست گیر ار نه گلیمم شد سیاه
1. گفت هر مردی که باشد بد گمان
نشنود او راست را با صد نشان