آن از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 95
1. آن یکی یک شیخ را تهمت نهاد
کو بدست و نیست بر راه رشاد
1. آن یکی یک شیخ را تهمت نهاد
کو بدست و نیست بر راه رشاد
1. چون نفاذ امر شیخ آن میر دید
ز آمد ماهی شدش وجدی پدید
1. آن یکی میگفت در عهد شعیب
که خدا از من بسی دیدست عیب
1. آن خبیث از شیخ میلایید ژاژ
کژنگر باشد همیشه عقل کاژ
1. عایشه روزی به پیغامبر بگفت
یا رسول الله تو پیدا و نهفت
1. موشکی در کف مهار اشتری
در ربود و شد روان او از مری
1. بود درویشی درون کشتیی
ساخته از رخت مردی پشتیی
1. صوفیان بر صوفیی شنعه زدند
پیش شیخ خانقاهی آمدند
1. پس فقیر آن شیخ را احوال گفت
عذر را با آن غرامت کرد جفت