پس از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 103
1. پس فقیر آن شیخ را احوال گفت
عذر را با آن غرامت کرد جفت
1. پس فقیر آن شیخ را احوال گفت
عذر را با آن غرامت کرد جفت
1. گر تو هستی آشنای جان من
نیست دعوی گفت معنیلان من
1. مادر یحیی به مریم در نهفت
پیشتر از وضع حمل خویش گفت
1. ابلهان گویند کین افسانه را
خط بکش زیرا دروغست و خطا
1. این بداند کانک اهل خاطرست
غایب آفاق او را حاضرست
1. ماجرای شمع با پروانه تو
بشنو و معنی گزین ز افسانه تو
1. گفت اینک راست پذرفتم بجان
کژ نماید راست در پیش کژان
1. گفت دانایی برای داستان
که درختی هست در هندوستان
1. بود شیخی عالمی قطبی کریم
اندر آن منزل که آیس شد ندیم
1. چار کس را داد مردی یک درم
آن یکی گفت این بانگوری دهم