1 جمله گفتند ای وزیر انکار نیست گفت ما چون گفتن اغیار نیست
2 اشک دیدهست از فراق تو دوان آه آهست از میان جان روان
3 طفل با دایه نه استیزد ولیک گرید او گر چه نه بد داند نه نیک
4 ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی زاری از ما نه تو زاری میکنی
1 آن وزیر از اندرون آواز داد کای مریدان از من این معلوم باد
2 که مرا عیسی چنین پیغام کرد کز همه یاران و خویشان باش فرد
3 روی در دیوار کن تنها نشین وز وجود خویش هم خلوت گزین
4 بعد ازین دستوری گفتار نیست بعد ازین با گفت و گویم کار نیست
1 وانگهانی آن امیران را بخواند یکبیک تنها بهر یک حرف راند
2 گفت هر یک را بدین عیسوی نایب حق و خلیفهٔ من توی
3 وان امیران دگر اتباع تو کرد عیسی جمله را اشیاع تو
4 هر امیری کو کشد گردن بگیر یا بکش یا خود همی دارش اسیر
1 بعد از آن چل روز دیگر در ببست خویش کشت و از وجود خود برست
2 چونک خلق از مرگ او آگاه شد بر سر گورش قیامتگاه شد
3 خلق چندان جمع شد بر گور او مو کنان جامهدران در شور او
4 کان عدد را هم خدا داند شمرد از عرب وز ترک و از رومی و کرد
1 بعد ماهی خلق گفتند ای مهان از امیران کیست بر جایش نشان
2 تا به جای او شناسیمش امام دست و دامن را به دست او دهیم
3 چونک شد خورشید و ما را کرد داغ چاره نبود بر مقامش از چراغ
4 چونک شد از پیش دیده وصل یار نایبی باید ازومان یادگار
1 یک امیری زان امیران پیش رفت پیش آن قوم وفا اندیش رفت
2 گفت اینک نایب آن مرد من نایب عیسی منم اندر زمن
3 اینک این طومار برهان منست کین نیابت بعد ازو آن منست
4 آن امیر دیگر آمد از کمین دعوی او در خلافت بد همین
1 بود در انجیل نام مصطفی آن سر پیغامبران بحر صفا
2 بود ذکر حلیهها و شکل او بود ذکر غزو و صوم و اکل او
3 طایفهٔ نصرانیان بهر ثواب چون رسیدندی بدان نام و خطاب
4 بوسه دادندی بر آن نام شریف رو نهادندی بر آن وصف لطیف
1 یک شه دیگر ز نسل آن جهود در هلاک قوم عیسی رو نمود
2 گر خبر خواهی ازین دیگر خروج سوره بر خوان واسما ذات البروج
3 سنت بد کز شه اول بزاد این شه دیگر قدم بر وی نهاد
4 هر که او بنهاد ناخوش سنتی سوی او نفرین رود هر ساعتی