ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 139
1. ای ضیاء الحق حسام الدین بگیر
یک دو کاغذ بر فزا در وصف پیر
1. ای ضیاء الحق حسام الدین بگیر
یک دو کاغذ بر فزا در وصف پیر
1. گفت پیغامبر علی را کای علی
شیر حقی پهلوان پردلی
1. این حکایت بشنو از صاحب بیان
در طریق و عادت قزوینیان
1. شیر و گرگ و روبهی بهر شکار
رفته بودند از طلب در کوهسار
1. گفت شیر ای گرگ این را بخش کن
معدلت را نو کن ای گرگ کهن
1. آن یکی آمد در یاری بزد
گفت یارش کیستی ای معتمد
1. گرگ را بر کند سر آن سرفراز
تا نماند دوسری و امتیاز
1. گفت نوح ای سرکشان من من نیم
من ز جان مردم بجانان میزیم