ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 878
1. ای زادهٔ ساقی هله از غم بگذر
ای همدم روح قدس از دم بگذر
1. ای زادهٔ ساقی هله از غم بگذر
ای همدم روح قدس از دم بگذر
1. ای ظل تو از سایهٔ طوبی خوشتر
ای رنج تو از راحت عقبی خوشتر
1. ای عشق خوشی چه خوش که از خوش خوشتر
آتش به من اندر زن کاتش خوشتر
1. ای مرد سماع معده را خالی دار
زیرا چو تهیست نی کند نالهٔ زار
1. این صورت باغست و در او نیست ثمر
تو رنجه مشو بیهده سوگند مخور
1. بالا بنگر دو چشم را بالا دار
صاحبنظری کن و نظر با ما دار
1. بالا منشین که هست پستی خوشتر
هشیار مشو که هست مستی خوشتر
1. با همت باز باش و یا هیبت شیر
در مخزن جان درآی با دیدهٔ سیر
1. بسیار بخواندهام دستان و سمر
از عاشق و معشوق و غم و خون جگر
1. تا بتوانی مدام میباش به ذکر
کز ذکر ترا راه نمایند به فکر
1. تا چند کشی سخرهٔ نفس بیکار
تا چند خوری چو اشتران خوشهٔ خار
1. چون از رخ یار دور گشتم به بهار
با غم بچه کار آید و عیشم بچه کار