هرکس از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 1986
1. هرکس کسکی دارد و هرکس یاری
هرکس هنری دارد و هرکس کاری
1. هرکس کسکی دارد و هرکس یاری
هرکس هنری دارد و هرکس کاری
1. هر لحظه مها پیش خودم میخوانی
احوال همی پرسی و خود میدانی
1. همدست همه دست زنانم کردی
دو گوش کشان همچو کمانم کردی
1. هم دل به دلستانت رساند روزی
هم جان سوی جانانت رساند روزی
1. همسایگی مست فزاید مستی
چون مست شوی بازرهی از هستی
1. یاد تو کنم میان یادم باشی
لب بگشایم در این گشادم باشی
1. یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
شاگرد که بودی که چنین استادی
1. یکدم غم جان دار غم نان تا کی
وز پرورش این تن نادان تا کی
1. یک شفتالو از آن لب عنابی
پر کرد جهان ز بوی سیب و آبی