من از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) رباعی 1963
1. من دوش به خواب در بدیدم قمری
دریا صفتی عجایبی سیمبری
1. من دوش به خواب در بدیدم قمری
دریا صفتی عجایبی سیمبری
1. من دوش به کاسهٔ رباب سحری
مینالیدم ترانهٔ کاسهگری
1. من ذره بدم ز کوه بیشم کردی
پس مانده بدم از همه پیشم کردی
1. من من نیم و اگر دمی من منمی
این عالم چو ذره بر هم زنمی
1. مه دوش به بالین تو آمد به سرای
گفتم که ز غیرتش بکوبم سر و پای
1. مهمان دو دیده شد خیالت گذری
در دیده وطن ساخت ز نیکو گهری
1. میدان و مگو تا نشود رسوائی
زیبائی مرد هست در تنهائی
1. میفرماید خدا که ای هرجائی
از عام ببر که خاص آن مائی
1. ناخوانده به هرجا که روی غم باشی
ور خوانده روی تو محرم آن دم باشی
1. نقاش رخت اگر نه یزدان بودی
استاد تو در نقش تو حیران بودی
1. نومید نیم گرچه ز من ببریدی
یا بر سر من یار دگر بگزیدی